part 1: Barber

5.7K 252 27
                                    

Chapter1: Barber

پارک جیمین یه پسرمومشکی 25 ساله ی آرایشگر هست که تو بوسان زندگی میکنه.
پسر با خودش حرف میزد کارش خیلی آروم بود و بیشتر شیفش مونده بود و باید از چیزای زیادی برای گذروندن وقتش استفاده میکرد.
( آه هیچکس اینجا نیست! خانم جئان میشه من برم خونه لطفا؟ )
جیمین بالا رو نگاه کرد و به دوربین خیره شد اون میدونست که رئیسش داره نگاهش میکنه و با صبوری منتظر جوابش موند اما اتفاقی نیافتاد
جیمین با خانواده اش زندگی میکنه و اجازه ی تنها زندگی کردن نداره تا زمانی که با خودش یه معشوقه برای ازدواج به خونه ببره.
این قانون بیشتر والدین بود تا اونها مطمئن باشن که بچه هاشون در امان هستن.
آرایشگر به ساعت نگاه کرد انگار سر جاشون چسبیده بودن.
( فکر کنم دارم از دست میرم...چرا هیچکی نمیاد تا من موهاشو کوتاه کنم؟)
دوباره چشماشو بست اما بعد به دعا هاش جواب داده شد وقتی که مرد بزرگسالی وارد آرایشگاه شد و جیمین رو خوشحال کرد.
(خوش اومدید لطفا بشینید) (سلام یه کوتاهی مرتب میخوام ) جیمین لبخندی زد (برای امروز اومدنتون ممنونم! کارم خیلی سبک بود)
(بیرون ازینجا خیلی سرده مرد جوان تو باید برف های بیرون رو پاک کنی اونها همه جای پارکینگ و پوشوندن مردم زیادی نخواهند اومد اگرنتونن پارکینگ و ببینن )
(درسته فکر کنم باید تمیزشون کنم ).
(تو این سرما؟ کسیو نداری که برات انجام بده با اون همه برف که اونجاست یکی حتما میخواسته بهت آسیب بزنه ، ممکنه یه چیزیم تو برها قایم کرده باشن . )
(شاید...شایدهم نه من فیلم های ترسناک زیادی دیدم.)
جیمین کار موهای مرد رو تمام کرد و مرد قبل ازینکه بره هزینه رو پرداخت کرد.
حالا جیمین باید با اونهمه برف پشت در روبرو میشد
(خانم جئان من میرم بیرون تا برف هارو پاک کنم) جیمین با مکث چشم از دوربین برداشت کاپشنشو گرفت و تا خواست بره بیرون تلفن زنگ خورد جیمین با عجله تلفن رو برداشت و جواب داد (آرایشگاه جئان اسم من جیمین، چهطور میتونم کمکتون کنم؟) جیمین با خوشحالی پرسید مرد پشت خط نیشخندی زد (جیمین...تو بنظر از جواب دادن تلفن خیلی خوشحالی..خوبه اگر همه ی خدماتت مثل این باشن)
صدای مطلوبی داشت صدای آروم پشت خط شبیه صدای یک مرد جوون بود.
(اوه...چهطور میتونم کمکتون کنم؟) جیمین دوباره پرسید در حقیقت اون دوست داشت صدای آروم مشتری رو دوباره بشنوه
(شما...آیا خدماتی دارین که برای کوتاهی مو به خونه ی مشتری بیاین؟)
مرد پرسید در حالی که ابرو های جیمین از تعجب بالا رفته بود (اوه..نه آقا اونها اینجا مجاز نیستن شاید شما بتونین بیاین به آرایشگاه امر..) (تو داری میگی نمیتونی؟) مرد پرسید و جیمین حس عجیبی بهش دست داد (گوش بدین آقا.. من باید الان برم کاری رو انجام بدم اما نه ما نمیتونیم به خونه ی شما بیایم..تو باید به اینجا بیای! جیمین تکرار کرد و مرد سکوت کرده بود
(مرسی برای تماستون آقا روز خوبی داشته باشید )
جیمین دستکش هاشو پوشید و با پاروی بزرگ به سمت بیرون رفت که بار دیگه تلفن زنگ خورد جیمین چشم هاشو گردوند و به سمت میز رفت و تلفن رو برداشت.
(تو تلفن رو برداشتی) مرد زمزمه کرد و جیمین سرمایی رو رو کمرش احساس کرد.
(آقا من الان سرم خیلی شلوغه اینجا پر از آدم لطفا دوباره تماس...)
(نه نیست..اونجا هیچکی نیست)
(تو چه طور اینو میدونی ؟)
(اما تو نباید برفارو پاک کنی جیمین؟ الان زمان برای کوتاه کردن موهای من نداری پس بهتر نیس همو تو مکان من ملاقات کنیم؟)
(آقا ما کارای مثل این رو انجام نمیدیم لطفا دوباره نپرسید)
جیمین گفت و قطع کرد و به سمت پارکینگ رفت. در طولی که برف هارو پاک میکرد میتونست صدای زنگ تلفن رو بشنوه.
(برف های لعنتی! آه خیلی سرده من نمیتونم این کارو انجام بدم ) جیمین سرش با برف ها گرم بود و متوجه نبود که کسی از دور داره نگاش میکنه.
مردی که از سر تا پا مشکی به تن داشت همونطور که تلفنی نزدیک گوشش نگه داشته بود..تمام مدت به جیمین نگاه میکرد.

***این فیک اسمات زیاد داره اگر پایین ۱۶ هستین نخونین***

***این فیک اسمات زیاد داره اگر پایین ۱۶ هستین نخونین***

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
missed call (kookmin smut)Where stories live. Discover now