"نمیدونم چرا آیوآن بهت میگه مامان اما بیا تا وقتی متوجه میشه که تو مامانش نیستی یه قرارداد امضا کنیم." «حق الزحمه...؟ قرار داد...؟» "اگه میخوای میتونم تایسی رو برات بُکُشم." "کی کیو دوست داره؟ اصلا هم دوسش ندارم..." "پس مشکلی نداره بُکُشیمش." ☾︎ ᴡʜᴇɴ ᴛʜᴇ ʏᴀᴋᴜᴢᴀ ꜰᴀʟʟꜱ ɪɴ ʟᴏᴠᴇ☽︎ وی ووشیان برای تحصیل به ژاپن میره، در حالی که در آرزوی یه زندگیِ فوق العاده ی همجنسگرایاناست. 🏳🌈 زمانی که وی ووشیان قصد داشت بخاطر معشوقهی سابقی که گوششو تیغ زده بود خودکشی🩸 کنه، یه عده با ماشین های مشکی دوره اش میکنن. وی ووشیان طی یه قرداد استخدام سر دستهی یاکوزا، که مردی به نام لان وانگجیِ میشه و به عنوان مامانِ پسرش آیوآن، میره که باهاشون زندگی کنه.❗️