4

1K 84 12
                                    

شب بعد ساعت PM12:07
ا/ت تو خیابون تاریک و خیلی خلوت نزدیک کلیسا با سوتین برنزه ای که با بندای مشکی تزیین شده بود و ی چوکر مشکی با تیغای فلزی روش و ی روبدوشامبر قرمز ایستاده بود رژ بنفش پر رنگی که زده بودو کمی با دستش پخش و شلخته کرد  و منتظر بود تا یکی از اون عوضییا از اونجا خارج بشن کمی بعد کشیشی از کلیسا اومد بیرون ا/ت با دیدن کشیش خودش و به مستی و سکسکه زد و تلو تلو خوران خودش و سمت کشیش کشوند و بهش چسبید.
🥕:بیا امشب خوش بگذرونیم هق من نیازت دارم هق
و مستانه خندید.
مرد با چشمای کثیفش نگاه هیزی به ا/ت کرد که باعث به جوش اومدن خون یونگی که داشت از بالای یکی از ساختمونا اونا رو نگاه میکرد شد.
مرد دستش و رو بدن ا/ت کشید با این کارش حال ا/ت بد شد تا حالا هیچ کس جز یونگی لمسش نکرده بود ،داشت خودش و با فکر به این که قرار کاری با این مرد بکنه که برای مردن التماسش کنه اروم میکرد ، تو همین فکرا بود که صدای برخورد دو چیز باهم اومد بعد هم مرد افتاد و ا/ت تونست یونگی و با چوب بیسبالی که بالاش با سیم خاردار پوشونده شده بود ببینه و باعث به وجود اومدن لبخندی از ته قلبش رو لبهای رژیش شد.
اما یونگی با چشمایی به قرمزی خون به مرد نگاه می کرد،نگاهش و بالا اورد با دیدن چشمای بغض الود ا/ت که با اون لبخند رو لبش ترکیب عجیبی و درست کرده بود چوب بیسبال و انداخت زمین از روی مرد رد شد و ا/ت به محکم ترین حالت ممکن بغل کرد و با صدایی که توش بغض،دلتنگی و رگه هایی از خشم شنیده می شد گفت:بهم قول بده که دیگه هرگز این کار نمی کنی.
🥕:قول میدم.
.
.
.
.
کوک و تهیونگ روی کاناپه دونفره داشتن هم و به صورت وحشیانه ای میبوسیدن در واقع داشتن همدیگرو میبلعیدن.
تهیونگ از لبای کوک جدا شد و به گردنش حمله کرد گاز محکمی گرفت که ناله کوک بلند شد همینطور داشت لاو بایتای خونی روی گردنش به جا می‌ذاشت و پایین تر میرفت و کوک هم براش ناله میکرد و این تهیونگ دیونه تر میکرد.
تو دنیای خودشون بودن که صدای در اومد.تهیونگ لعنتی فرستاد از روی کوک بلند شد و در و باز کرد.
یونگی مرد و پرت کرد بغل تهیونگ و مچ دست ا/ت گرفت و کشیدش سمت کوک و گفت: فقط ی بار دیگه از این نقشه های مزخرف بکشی جوری میکشمت که پزشک قانونی تو تشخیص جنسیتت بمونه.مگه بیهوش کردن مردم چه بدی داره که باید براشون تله گذاشت.
و ا/ت و کشید و برد طبقه ی پایین تا برای برنامه حاضر بشن....
--------------------------------------------------------------
این پارت و از قصد کوتاه و دیر اپ کردم چون بوک نه ووت داره نه کامنت اقا حتی اگر بدتون اومدم کامنت بذارید من مطمئن شم این تعدادی که می خونن زندن.
هویج قهره اقا 🥺ووت بدید تا منم انگیزه داشته باشم بنویسم دیگه اینجوری همه ایده هام داره پر پر میشه😭🥕
#Havig

사랑Where stories live. Discover now