15

458 39 16
                                    

خب اول این که تولد کوکییییییی بوددددددد🥳🥳🥳🥳✨✨✨✨🥳🥳🥳✨🥳🥳✨🥳
و این که ببخشید این پارت نسبت به بغییه ی پارتا کوتاه تره یکم این هفته شلوغ بودم😁
این چپتر قسمتای شکنجه داره اگر دوست ندارید از ⭕⭕ تا جایی که دوباره همین علامت هست نخونید.

خب امیدوارم لذت ببرید.😊
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
⭕⭕
یونگی پوزخندی از لحن به ظاهر متاسف ا/ت زد و دوباره سمت مرد برگشت.
چهره ی مرد باعث شد به این فکر کنه که واقعا چی توش دیدن که استخدامش کردن؟ اون همین اول شو داشت قش میکرد!
یونگی تصمیم گرفت اروم تر از چیزی که برنامه داشت پیش بره پس از روی میز ی میخ طویله و چکش برداشت و نک میخ و مستقیم گذاشت وسط جناق سینش و مرد با دیدن چکش دوباره ترس تو وجودش رخنه کرد و شروع کرد به تکون خوردن و باعث کشیده شدن سر میخ روی سینش و ایجاد رد های سفید و گاهی سرخ میشد پس یونگی ضریه ی محکمی به گوش مرد زد که باعث شُک مرد شد و یونگی از فرصت استفاده کرد و چکش رو مستقیم روی میخ فرو اورد و میخ دراز کاملا داخل سینه ی مرد فرو شد و از کنارش ی رد باریک خون شروع به نقاشی روی بدن مرد کرد که با رسیدن به جای بریدی دیکش تموم شد.
⭕⭕

تایم استراحت ، سالن غذاخوری

++++++++++++++++++++

کوکی سر میز 6نشسته بود و به ظاهر زیاد اتفاق خاصی نیفتاده بود هنوز همون هودی بنفش تنش بود با شلوار چرم سیاه و کتونی های همرنگ شلوارش اما در واقع داشت از خوشحالی میترکید دوست داشت بلند بشه و تو سالن بچرخه و جییییغ بکشه ولی خودش کنترل کرد و منتظر وی جذابش موند!
تهیونگ از همون لحظه که کوک و روی اون سکو تنها گذاشته بود چشم ازش برنداشته بود و کوکی که فکر می کرد کسی نمیبینتش پشت اکادمی داشت باخودش حرف میزد و از این که وی بهش این پیشنهاد و داده و هیجان و عشقی که بهش داشت میگفت به نظرش خیلی چیز کیوتی بود.
وقتی بالاخره شیرموزای سفارشیش اماده شد اونا رو از روی پیشخوان برداشت و به سمت میز شش رفت و پشت کوک خم شد و تو گوشش اروم زمزمه کرد:«چه بانی حرف گوش کنی.»
و با ی لبخند جذاب میز و دور زد رو ی صندلی اون طرف میز رو به روی کوک نشست و شیرموز رویاییش و جلوی صورت خونسردش که با لخند کمرنگی تزیین شده بود گذاشت.
🐇:«ممنون😊»
🐅:«خب ، چرا بهم نمیگی که برای چی نزدیک دو ماه که مثل سایه همه جا دنبالمی؟»
کوک لبخندی زد که باعث شد دندونای خرگوشیش بیشتر دل پسر رو به روش و ببر و با پر رویی تمام گفت:«مگه ادم برای دید زدن کراشش دلیل نیاز داره؟»
اگر ته ازش نمی خواست که باهم شیرموز بخورن یا ازش این سوال و نمیپرسید امکان نداشت خودش به تهیونگ بگه روش کراش داره ولی الان که خودش پرسیده بود دیگه خودش و قایم نکرد و از فرصتش به خوبی استفاده کرد به قول ا/ت حتی اگر از طرفش رد هم بشه دردش کمتر از اینه که هیچ وقت بهش نگه.
ته منتظر همچین جوابی از اون بانیه گستاخ بود پس اصلا تعجب نکرد پس با ی لبخند ملیح گفت:«حق با توعه بان بان. نظرت درباره ی قرار گذاشتن با من چیه؟»
با جمله ی اخر ته ، کوک حدودا سکته کرد اون اعتماد به نفس افتضاحی داشت و خودش و برای رد شدن به صورت کامل اماده کرده بود و حتی اهنگای بعد رد شدن هم انتخاب کرده بود باور کنید توی اهنگاش ی فولدر درست کرده به اسم After V!
ولی خب الان که بهش پیشنهاد شده بود خشکش زده بود و ریه هاش داشتن بی مصرف میشدن که با بوسه ی وی روی گونه ی سرخ شدش دوباره به زندگی برگشت.
🐇:«اره»
√√√√√√√√√√√√√√√√√√√√√√√√√√√√√√√√√√√√√√
دوبار از اول:
تولد تولد تولد بچم مبارکککککککک
خب حالا برید گرم کنید برای تولد نامی🏋️
احساس میکنم از تولد پارسال تا امسال هشتصدتا یا حتی بیشتر عضله به بدنش اضافه شده 🥵
وااااییییی خیلی هیجان دارم.
Havig Love you all 🥰

사랑Where stories live. Discover now