14

508 43 12
                                    

این چپتر قسمتای شکنجه داره اگر دوست ندارید از ⭕⭕ تا جایی که دوباره همین علامت هست نخونید.
¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
استاد اناتومی اقای هوپ ، نمیفهمید چرا از اون دانش اموز اول کلاسش انقدر خوشش میومد فقط میدونست وقتی اون و با بانی میدید دلش میخواست اون خرگوش کیوت و تا میخورد بزنه.
خب حتماً میگید چرا به ا/ت حسودی نمیکرد؟خب بعضی وقتا به اون هم این حس حسادت و داشت ولی نه اونقدر زیاد بالاخره اینجا ی اکادمی دقیقه و طبیعیه معلم اناتومی بره سر پرونده ی کراشش و این که گی رو چک کنه.
زنگ خورد و همه ی بچه ها وارد کلاساشون شدن و حالا این هوپ بود که با قدمای مصمم و دلی غرق خوشحالی وارد کلاس شمار 3 شد و با انبوهی از دانش آموزا مواجه شد که خیلی ساکت منتظر معلم مهربونشون بودن ولی اون وسط لپای سرخ پارک جیمین چیزی بود که هوسوک و برای امروز مشتاق میکرد از عمد کنفرانس درس چهارم و داده بود جیمین دوست داشت اون پسر باهوش و با اعتماد به نفس و موقع توضیح «انواع شکنجه الت جنسی + اموزش بریدن الت جنسی مردان»ببینه!
هوپی:«سلام بچه ها. امروز نوبت کیه کنفرانس بده؟»
جیمین با خجالت و لرزش کمی دستش و خیلی یواش برد بالا ولی دلش می خواست هوشوک دستش و نبینه ولی به خاطر قد کوتاهش جلوی کلاس مشست و این کاملا غیر ممکن بود.
هوپ بعد از دیدن حال جیمین یکم از کارش پشیمون شد و ی حسی بهش گفت:«مردک اسکول تو اون و برای خودت می خوای ، بعد می خوای جلو ی این همه دانش آموز منحرف ی همچین درسی و کنفرانس بده!؟»
پس...اره درست حدس زدید اون وانمون کرد دست لرزون جیمین و ندیده و گفت:«خب مثل این که امروز من قراره این درس و براتون شرح بدم.»
اون لحظه جیمین دلش می خواست بپر بغل معلمش و تا میتونه ببوستش ولی خب  ترجیح داد به درسش گوش بده و از این که استادش ندیدتش ممنون باشه.
لهوپ:«طفاً این درس و خوب بخونید و تو خوابگاهتون کامل تکرارش کنید ولی روی همدیگه تمرینش نکنید.»
صدای خنده ی درخشان هوسوک و بچه های کلاس با جمله ی اخر معلم خوش خندشون بلند شد ولی پارک جیمین جوان  درگیر شق دردی بود که با توضیحات و صدای سکسی مرد درخشان جلوی کلاس شکل گرفته بود و در واقع اون لحظه از این که خودش درس و کنفرانس نداذه بود پشیمون بود.
هوپ:«خب بچه ها ، جلسه بعدی میبینمتون  میتونید برید.»
و شروع کرد به جمع کردن وسایلش ولی لحظه ای انگاری که چیزی و به یاد بیاره دست از جمع کردن برگه های روی میغبرداشت و دوباره سمت کلاس برگشت و خطاب به جیمین گفت:«اقای چیم ، مایلم شما رو بعد از اتمام کلاسا توی دفترم ملاقات کنم.»
جیمین:«ب..بله استاد...با اجازتون.»
و با سرعت از کلاس دیوید بیرون و هوسوک براش عجیب بود چرا کیفش و اونجوری گرفته بود جلوش بجای اینکه اون و خیلی راحت بندازه پشتش؟

بیاین برگردیم طبقه ی 6-

++++++++++++++++

یونگی چک محکمی تو گوش مرد خوابوند که مرد با درد خیلی بدی تو گوش  راستش‌ بهوش اومد.
ا/ت:«خب امروز قراره بهتون یاد بدیم چجوری پوست غذای مورد نظرتون و بکنید و در نبود گاز گوشت کبابی بپزید.»
با تسلط کامل از روی برگه ای که  یونگی بهش داده بود میخوند و این به یونگی نشون میداد اون دختر با دو - سه بار خوندن از چیزی چقدر خوب بهش مسلط میشه!
⭕⭕
یونگی خیلی خونسرد به سمت ساطور بزرگی که روی میز بود و از برقش مشخص بود تازه تیز شده رفت و بعد از برداشتنش نگاهی بهش انداخت و به سمت مرد رفت که مرد با دیدن اون چاقو تو دست یونگی وحشت کرد و در کمال ناباور ادرارش از وسط پاهاش روی زمین جاری شد!
یونگی با حالت چندشی به مرد نگاه کرد و در یک حرکت خیییییلی سریع عضو مرد و برید و به مردی که صدا های نامفهومی از گلوش خارج میشد نگاه کرد.
ا/ت:«اووو حتما براتون سوال چرا صدای این تیکه اشغال در نمیاد؟
خب چون اون در طی سانحه ی فحاشی زبانش و از دست داده واقعا ناراحت کنندس ، اه.»

--------------------------------------------------------------
میدونید انگار من تو تعداد کلمات این چپتر گیر کرده بودم 666 ولی بالاخره اپ شد و من بالاخره رسیدم خونه از اون مسافرت نفرین شده برگشتم پس سعی می کنم بیتر و زود تر اپ کنم✨
Havig Love you all 🥰

사랑Where stories live. Discover now