truth or dare

705 140 65
                                    

[در نور کم جان سحرگاه، سایه هایمان را به بوسه ای دعوت کن]

لویی موهای بلندش رو از جلوی پیشانی کنار زد و ایستاد
دستاش رو روی زانو هاش گذاشت و نفس نفس زد
" نه... این راهو بدون تومو ادامه بدید"
هری کنار همسرش ایستاد و با دست بادش زد " آب میخوای؟"

راجر از چند قدم جلوتر سرخوش داد زد " یالا... این مسیر که برای گربه ها سخت نیست بدو "
لویی پوزخند زد " باشه من گربه اما اون دوست پسرت قطعا تو زندگی قبلیش بز کوهی بوده "

شیلا از شنیدن این حرف از پشت سر پقی زد زیر خنده" اذیتش نکن لو "

راجر ایستاد و چشماشو ریز کرد " یالا گربه ی فلج... راه بیا با هات گرند پای منم کار نداشته باش "

فواد کلافه ایستاد و اروم‌گفت " تو نمیخوای دست از این حرف برداری؟"
سارا چشمک زد " نه... راجر کینک شوگر ددی داره"

راجر هشدار دهنده به سارا نگاه کرد و سریع گفت " نه اصلا اینطوری نیست‌‌... به حرف اون مار خوش خط و خال گوش نکن"

فواد ازار دهنده گفت " به هرحال سارا خیلی وقته که میشناستت شاید داره درست میگه "

راجر مثل اسپند روی آتیش بالا پایین میپرید " نه نه اصلا اینطوری نیست "
حالا لویی بود که داشت لذت میبرد
" اتفاقا بهت میاد "

راجر پوزخند زد " داداش من خودم شوگر ددی ام "
شیلا ابرو بالا انداخت " شوگر شاید اما راجع به اون قسمت ددی شک دارم "

راجر انگشتشو تهدید آمیز تکون داد " به موقعش به خدمت شما دوتا میرسم "
شیلا بلند خندید موهای راجر رو بهم ریخت " باشه کله پوک "

فواد اروم زیر چانه ی راجر رو نوازش کرد " عیب نداره که برت باشی بیب "
راجر چند لحظه سکوت کرد و بعد کوله ش رو جابه جا کرد " دیر میشه "

هری به پهلوی لو زد " چرا زین و لیام انقدر ساکتن؟"
لو با چشم گشت و دید هر دو روی تخته سنگ نشستن و فارغ از جو اطراف توی دنیای خودشون غرقن.

لویی چند قدم حرکت کرد " چرا انقد ساکتین؟"

زین نرم خندید " همون سروصدای شما ها کافیه "
لو قانع نشد به پین نگاه کرد " چتونه؟"
لیام سر تکون داد " چیزی نیست... راه بیفتیم به شب نخوریم "

لویی به اجبار موافقت کرد و چیزی نگفت و به راه افتادن.

پیشنهاد این سفر رو فواد داده بود.
لیام به قید وثیقه ازاد بود و محدودیت خروج از شهر داشت پس فواد پیشنهاد کمپ زدن نزدیک شهر رو داد.

صبح هنوز آفتاب کامل بالا نیومده بود که راجر در اتاق هارو محکم کوبید و به سبک خودش بیدارشون میکرد ( هرچی خوردی دیگه بسه / اگه کونت درد نمیکنه پاشو / کمرت خشک شد )

sour apple [Z.M]Where stories live. Discover now