🗯 فلش بک 🗯
🎲 سهون 🎲
پشت میز کارم نشستم و روی عنوان شیشه ای اسمم دست کشیدم
- مدیر عامل اوه سهون
این مقام از روزی که به دنیا اومدم دنبالم میدوید ، بالاخره نفس کم آوردم و تسلیمش شدم
میدونم که برای منِ بی تجربه مسئولیت سنگینی خواهد بود اما هنوز تصمیم اصلی مونده و آخرین کاری که باید انجامش بدم منو به شدت از رسیدن روزهای آینده میترسونه
با صدای ضربات آرومی که به درب میخورد به خودم اومدم
- بفرمایید داخل
سوهو وارد شد و درو پشت سرش بست ، با کنجکاوی دور تا دور اتاقو نگاه کرد و گفت :
- تبریک میگم جناب مدیرعامل ، چه اتاق بزرگیم داری- واقعا جای تبریکم داره !
خودشو روی کاناپه چرمی پرت کرد
- معلومه که داره ، خیلی ها آرزوشو دارن
با پوزخند تلخی به پشتی صندلی گردونم تکیه زدمو گفتم :
-راست میگی، بازیه روزگار همیشه مارو به آرزوهای دیگران و دیگرانو به آرزوهای ما میرسونه و مثل همیشه این چیزی نبود که آرزوشو داشتمخیلی سریع منظور حرفمو گرفت و گفت :
- لوهان دیگه اون آدم سابق نیست سهون ، چرا نمیخوای قبول کنی ؟از روی صندلی بلند شدمو پله ها رو با عصبانیت پایین اومدم
- کمترین حقمه بدونم چرا؟
- خودتو بذار جای من هیونگ ، ما به هم قول ازدواج داده بودیم با این که برای یک بازیگر تازه کار مثل اون اصلا تصمیم راحتی نبود
- حالا چطور باورم بشه که به خاطر پول به همه چیز پشت پا زده باشه؟!
- من هر کاری میتونستم کردم ، از طریق دوستام توی پکن براش پیغام فرستادم
اما جوابش هر بار همون بود ، لوهان نمیخواد ببینتت
به سمت سوهو برگشتم و با صدای بلند گفتم :
- باور نمیکنم ، اون هنوزم دوسم دارهدستاشو روی شونه هام گذاشتو روی کاناپه نشوندم
- آروم باش سهون ، منم مثل تو باورم نمیشه لوهان اینقدر بی رحم باشهولی دیگه کاری از ما بر نمییاد اگه تصمیم گرفته بره نمیتونی به زور نگهش داری
![](https://img.wattpad.com/cover/264941330-288-k618978.jpg)
BINABASA MO ANG
Swear to Love and Sin ♠ Season 2 ♠
Fanfiction🎲 مقدمه 🎲 باورم نمیشه که دارم خطاب به تو نامه مینویسم ... هنوزم آوردن اسمت برام دردناکه نمیتونم این فکرو که اگه تو و برادرت وارد زندگیمون نمیشدین تو این فرصت کوتاه چه سرنوشت شیرینی در انتظارمون بودو از ذهنم دور کنم در نهایت هیچ چیز مثل رویاهام نش...