Part🎲14🎲

333 68 64
                                    

                      🗯 زمان حال 🗯

🎲سهون 🎲 

وقتی سوهو به دیدنم اومد توی داغون ترین حالت ممکن بودم

لیوان قهوه رو روی میز گذاشت و رو به روم نشست

به بسته ی دست نخورده قرص هام کنار لیوان قهوه  نگاه کرد و با تاسف سری تکون داد

- ازشون به عنوان دکوری استفاده میکنی

در جوابش سکوت کردم

- همه چیزم که تو خونه داری!

سرمو پایین انداختم تا از شر نگاه پر از سرزنشش خلاص بشم

از تو بعیده سهون ،چند روزه چیزی نخوردی ؟

دستشو روی میز کوبید

با تو حرف میزنم ، اصلا از وقتی اومدی این جا چیزی خوردی ؟

بیست و هشت سالته اما از جونگینم بچه تری

سرمو بالا آوردم که با عصبانیت ادامه داد

- احمق ، با خودت چه فکری کردی که اون طفلکو توی اون وضعیت تنها ول کردی هان ؟

از جا پریدمو به سمت سوهو دویدم

- الان کجاست ؟ هیونگ بگو که حالش خوبه

روش به سمت پنجره بود

به شدت تکونش دادم و با فریاد گفتم :

- تورو خدا،لعنتی یه حرفی بزن

دستشو روی سینه ی چپم گذاشتو گفت :

- وقتی با اومدن اسمش قلبت اینجوری دیوونه میشه چرا ترکش میکنی ؟

بهم خیره شد و ادامه داد

- الان خوبه نگرانش نباش

چشمامو بستمو دستمو به لبه پنجره بند کردم تا نیفتم
داشتم زیر این فشار عصبی نابود میشدم

یک ساعته بعد برام غذا درست کرد و مجبورم کرد تا آخرش رو بخورم از جونگین برام گفت که تا دو روز به خاطر منِ دیوونه درد داشته

جام تا نیمه پر شده شرابو به دستم داد و کنارم لبه پله های ورودی نشست

گوشامو به صدای خروشان موجها سپردمو سعی کردم سوالی که مغزمو مثل مته سوراخ میکرد رو فراموش کنم

-  بپرس سهون

-  یا میخوای فقط جوابشو بشنوی

با التماس به چشماش خیره شدم

- لوهان خیلی بهتر ازجونگینه فقط با خبر این غیبت ناگهانی نگرانت شده 

جام قرمزو به لباش نزدیک کرد و ادامه داد

- حدس میزنم بعد از پنج سال یادگرفته چطوری دوریتو تحمل کنه ،برعکس جونگین که یک روز دوریت مریضش میکنه

Swear to Love and Sin ♠ Season 2 ♠Where stories live. Discover now