Part🎲8🎲

329 67 55
                                    

🗯️⁩ فلش بک ⁦🗯️⁩

⁦♠️⁩ جونگین ♠️⁩

در ورودی رو براش باز کردم و جلوتر از هانا پله ها رو بالا اومدم

- لازم نبود بیای هانا ، میبینی که حالم بهتر شده

- فکر نکن که منم خیلی مشتاق بودم ، سهون ازم خواهش کرد

با دست به مبل اشاره کردم ، اما خبری ازش نبود

طبق عادت کنجکاوی همیشگیش به همه ی نقاط خونه سرک می کشید

صداش از دور می اومد

- هیچی از یک سال پیش که اومدم تغییر نکرده

جلوی در تراس بزرگ اتاق خوابمون غافلگیرش کردم

- بهت نگفتن نباید بدون اجازه وارد اتاق خواب کسی بشی ؟

درب شیشه ای رو بست

- راستشو بگو چند شب این جا کنار هم خوابیدین ؟
- این اتاق و تخت مجلل واقعا برای سکس فوق العادست

با اخم کوچیکی حرفشو نیمه تموم گذاشتم

- سهون هرشب همین جا میخوابه

صورتشو به سمتم برگردوند و با چشمانی مملو از کنجکاوی پرسید

- پس شما ...

- دیگه داری وارد مسائل خصوصی میشی هانا

به سمت هال حرکت کردم

پشت سرم از اتاق خارج شد و گفت :

- بدجنس نباش جونگین ، من فقط یه آره یا نه ساده میخوام ، قول میدم کاری به جزئیاتش نداشته باشم

روی صندلی پایه بلند اٌپن نشستمو دستمو زیر چونم گذاشتم

به عکس عروسیمون روی دیوار نگاه کردم

جوری که منو از پشت توی آغوشش گرفته بود و نفساش گوشمو غلغلک میداد

حس خاص و نابی که اون روز و اون لحظه تموم قلبمو پرکرد ، همزمان با درد حقیقت تحمیلی بودن این ازدواج برای سهون ، بی رحم ترین تضاد زندگی من بود

با حس لمس شدن بازوم توسط هانا نگاهمو از قاب روی دیوار و چشمهای بسته ی سهون توی عکس گرفتم و بهش نگاه کردم

- متاسفم نمیخواستم ناراحتت کنم جونگین

- نه

تمام سعیمو کردم تا حرفمو بدون ریختن اشکهای جمع شده توی چشمام بزنم

- ما سالهاست کنارهم میخوابیم از قبل از ازدواج ، اما هیچ وقت رابطه ای نداشتیم

- این که توی آغوشش میخوابم مسکنیه که باهاش درد طاقت فرسامو تحمل میکنم ، درد این حقیقت که سهون هیچ وقت اون طور که من عاشقش بودم
دوستم نداشت ، هنوزم همه ی عشقش متعلق به لوهانه

Swear to Love and Sin ♠ Season 2 ♠Donde viven las historias. Descúbrelo ahora