Part🎲17🎲

288 71 53
                                    

                       🗯 زمان حال 🗯

🎲 سهون 🎲

خیلی سریع ماشین رو از پارکینگ فرودگاه بیرون آوردم ، خودم رو به بیمارستان رسوندم و به سمت اورژانس دویدم

جلوی پذیرش ایستادم ، نفسم بالا نمی اومد

- من اوه .. ه ...آه

دستمو به زانوهام گرفتم و بریده بریده گفتم :

- من اوه... سهون هستم ، به من گفتن همسرم این جاست

پرستار خانمی از اتاقه کناری خودشو به من رسوند و گفت:

- شما همسر اقای کیم هستین ؟

- بله ، اون کجاست ؟

با دست به سمت تخت انتهای سالن اشاره کرد که دورشو پرده ی سفیدی پوشونده بود

با قدمهای بلند به سمت تخت رفتم و همزمان با کنار زدن پرده صداش کردم

- جونگی ...

تخت خالی بود

از پرستاری که سرم بیمارکناری رو وصل میکرد پرسیدم

- ببخشید شما بیمار تخت پنج رو ندیدید ؟

سرشو بالا پایین کرد و گفت :

- چند دقیقه پیش براش تاکسی گرفتم ، اصرار داشت که بره ، برگه رضایتشو امضا کرد و رفت

باتعظیم کوتاهی اورژانسو ترک کردم

نیم ساعت بعد به پنت هاوس رسیده بودم

دستهام اینقدر عرق کرده بودن که دوبار رمز ورودیو اشتباه زدم

با کفش به سمت درِ بسته ی اتاق خواب دویدمو دستگیره رو پایین کشیدم

پشت به من روی تخت نشسته بود ، سرش کاملا خم بود و من فقط پالتوی شیری رنگشو میدیدم

- از بیمارستان بهم زنگ زدن جونگین حالت خوبه ؟

تختو دور زدم و روبه روش قرار گرفتم

سرتاپاشو از نظر گذروندم

سالم بود اما لکه های خون چند تیکه از پلیور آجری رنگشو قرمز کرده بود

دستمو زیر چونش گذاشتمو و سرشو بالا آوردم

صورتشو با ضرب از دستم جدا کرد و موهای عسلیش توی پیشونیش پخش شد

کنار شقیقش تا روی گونه سمت چپش زخم بود پانسمان بزرگی طرف راست پیشونیش سفید میزد

صورتمو با درد جمع کردم

- ببینمت جونگین ، چه بلایی سر خودت آوردی؟

چشمای قشنگشو بالا آورد ، اشکهاش یکباره همه ی صورتشو پرکرد

- تو این بلا رو سرم آوردی سهون ؟

Swear to Love and Sin ♠ Season 2 ♠Where stories live. Discover now