Part 63

3.1K 949 312
                                    

هوا هنوز تاریک بود، صدای خفیف بارون و نسیم ملایمی که پرده های حریر اتاق خواب رو تکون می داد، از اروم شدن هوای طوفانی شب قبل خبر می داد.

پسرک یک ساله و نیمه که از شل شدن اغوشی که بغلش کرده بود، ناراضی به نظر می رسید چشمهای درشتش رو باز و کنجکاوانه به اطراف نگاه کرد. یکی از دستهای پدرش هنوز دورش حلقه شده بود ولی نه انقدر که جیونگ دوست داشت.

با دستهای کوچیکش صورت بکهیون رو لمس کرد ولی وقتی هیچ واکنشی از پدرش ندید، ناراحت نگاهش رو به اپاش داد که صورتش رو توی گردن پدرش پنهان کرده و دست بزرگش رو دور کمر بکهیون انداخته بود.

جیونگ با هر زحمتی بود خودش رو روی شکم پدرش کشید و نگاه گیجش رو به محل اتصال بدنهای اون دو مرد داد، هیچ جایی برای اون نبود. دست کوچیکش رو دور انگشت شست گنده دستی که پاپاش رو بغل کرده بود حلقه کرد و سعی کرد اون رو کنار بزنه ولی درنهایت وقتی نتونست با بداخلاقی خم شد و دندونهای سفید و کوچیکش رو توی دستش فرو برد.

چانیول با حس درد تیزی، فریاد بلندی کشیده از جا پرید و دست دردناکش رو به سرعت تکون داد. فریاد چان و تکون خوردن تخت، باعث شد بکهیون هم ترسیده و مضطرب از خواب بیدار شه، قلبش تند تند میزد و وحشت و سردرگمی از صدای فریادی که شنیده بود اجازه نمی داد بتونه تشخیص بده که چه اتفاقی رخ داده.

این بین فقط جیونگ که از فاصله ایجاد شده بین اون دو نفر راضی بود، هیکل کوچولوش رو به سختی تکون داد و بعد از رسوندن خودش بین اون دو مرد ترسیده با رضایت وسطشون دراز کشید.

چانیول به جای دندونهای جیونگ روی پوستش نگاه کرد و اه بلندی کشید، بیون جیونگ هنوز به همون بدجنسی سابقش بود.

گونه بکهیون خمار از خواب رو که اخم کرده در حال نوازش جای دندونهای جیونگ روی دستش بود، لمس کرد و اروم گفت "بخواب بک، هنوز برای بیدار شدن زوده، لوسیفر کوچولوت هم خوابیده".

بکهیون خمیازه بلندی کشید و به پلکهای بسته جیونگ و مژه های بلندش نگاه کرد. پسر کوچولوش اونها رو بیدار کرده بود تا فقط خودش جایی که دوست داره بخوابه. گوشیش رو از روی میز کنار تخت برداشت و بعد از چک کردن ساعت که 5 صبح رو نشون می داد، خمیازه دیگه ای کشید و بعد از مرتب کردن پتو روی هیکل جیونگ و چانیول، گونه هردوشون رو بوسید و از روی تخت بلند شد.

"من میرم خونه، باید لباسهام رو عوض کنم و دنبال سه ری برم، امروز توی کمپانی بائه جلسه مهمی تشکیل میشه، سه ری باید حتما به عنوان رئیس انتخاب بشه".

چانیول اخمهاش رو توی هم کشید. هنوز شنیدن اسم اون زن باعث فشرده شدن قلبش می شد، اما دیگه نمی خواست یه بحث تکراری رو شروع کنه، می دونست بکهیون تحت هیچ شرایطی از تصمیمش عقب نمی کشه.

the shadow of love(complete)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora