part23

4.8K 1.1K 253
                                    

با اینکه بکهیون تصمیم داشت همچین جلسه مهمی رو توی یه روز که مشغله هاش کمی کمترِ پیش ببره، ولی هیچ چیز طبق خواسته اش جلو نرفته بود. تنها تایمی که میتونست همه اساتید مورد نظرش رو دور هم جمع کنه همین روز بود .

بک تا همین حالاش دو تایم فشرده تدریس و یه جلسه مهم با گروه پژوهشی گذرونده بود. و قرار بود یکی از مهمترین جلسات سال جاریش رو تا چند دقیقه دیگه شروع کنه.
درحالیکه به توضیحات منشیش گوش میداد، روبه روی اینه گره کراواتش رو مرتب کرد.

منشی بعد از اینکه در مورد هماهنگی های  مرتبط با جلسه صحبت کرد، یه پاکت سفید روی میز گذاشت و حرفش رو با گفتن "در ضمن این رو دکتر کیم جونگین براتون فرستادن" به اتمام رسوند.

بکهیون گره کراواتش رو رها کرد و با تعجب به عقب برگشت. پاکت سفید رنگ رو باز کرد و دسته عکسهایی که جونگین از جیونگ گرفته بود، بیرون اورد.

کلاغ کوچولو توی سبد توت فرنگی، حین چیدنشون، موقع خاک بازی و چندین حالت دیگه که توی تمامش در حال خوردن بود.
پس برای همین اون روز گردششون انقدر طول کشیده بود؟!

دیدن اون عکسهای رنگی رنگی شاد از پسر کوچولوش یه لبخند بزرگ روی لبش نشوند. یکی از عکسها رو به سمت منشیش گرفت و با غرور و شادی پدرانه گفت "میبینید پسرم بزرگ شده میتونه میوه بچینه". منشی عکس رو از دست بکهیون گرفت و با مهربانی گفت"میتونم براشون قاب سفارش بدم، مخصوص دیوار اتاق پسرتون، البته اگر بخواید".

بکهیون سرش رو تکون داد و درحالیکه به سمت در میرفت گفت "میدونم جزو وظایفتون نیست ولی اگر انجامش بدید ممنون میشم".

دیدن عکسهای جیونگ انرژی از دست رفته اش رو بهش برگردونده بود. بکهیون قرار بود یه کار بزرگ انجام بده، یه حرکت مهم و خطرناک که نتیجه اش فقط دو حالت داشت، یا میبرد و یا به بدترین نحو شکست میخورد. ولی هنوز مصرانه تصمیم داشت انجامش بده. برای اولین بار توی مسئله کاریش میخواست به روابط بیرون از کارش تکیه کنه. تکیه به چانیول و احساساتی که این مدت از خودش نشون داده بود.

برای چند ثانیه پلکهاش رو روی هم انداخت و با برگردوند چهره جدیش اجازه داد منشیش در اتاق کنفرانس رو براش باز کنه.

با ورود بهیون به اتاق همه اساتید به احترامش بلند شدن و منتظر موندن تا پروفسور جوان در جایگاهش بشینه.

مهم نبود که تقریبا نیمی از اساتید حاضر در اون اتاق ازش متنفرن یا پشت سرش برای پایین اوردنش از اون جایگاه چه قدر تلاش میکنن. بکهیونِ با اعتماد به نفس، تک تکشون رو مجبور به احترام گذاشتن میکرد.

اجازه داد منشیش در مورد علت برگذاری جلسه و پروژه ارائه شده توسط وزارت علوم توضیح بده و زمانی که حرفهاش به اتمام رسید، بکهیون دکمه میکروفن روی میز رو فشرد و با صدای رسا و گیراش شروع به صحبت کرد.

the shadow of love(complete)Where stories live. Discover now