part11,12🔞

6.3K 1.1K 227
                                    

دور فرمول نوشته شده خط کشید. و با ماژیک قرمز یه تیک کنارش زد.

با جدیتی که همیشه سعی میکرد سر کلاسهاش حفظ کنه به سمت دانشجوهاش برگشت "همه اتون با این فرمول اشنایی دارید. رابطه همیلتون. میخوام برای جلسه بعدی تک تک تون روی اثبات این رابطه مطالعه کنید. کلاس تمومه اگر سوالی نیست میتونید برید". همهمه دانشجوها که بلند شد به سمت میزش رفت تا کیف و کتش رو برداره. موبایلش رو چک کرد و با دیدن نوتیفیکشن یه پیام از سمت کیم جونمیون ابروهاش رو بالا داد. «بعد کلاس بیا دفترم».

ساختمان اداری ، از ساختمان اموزشی دانشگاه دور بود و چانیول متنفر بود از اینکه جونمیون هر بار مثل یه زیر دست این طور اون رو احضار میکرد و در این مدت یک ماهی که از اعلام همکاریش با جونمیون میگذشت کم همچین اتفاقی نیوفتاده بود.

توی محوطه حیاط برای چند تا از دانشجوهایی که بهش سلام میکردن سر تکون داد و با بی میلی وارد ساختمان شد.

اینجا محل کار بکهیون بود و هرچند بخاطر متفاوت بودن طبقات دفتر کارش با جونمیون، احتمال برخورد باهاش خیلی کم بود ولی بعد از ملاقات سرد دو هفته قبلشون واقعا علاقه ای نداشت دوباره رو به رو بشن.

توی اسانسور دکمه کتش رو بست و با اخم به صفحه گوشیش و پیام پر از گلایه برایان خیره شد . بعد از دعوای اون شبشون رفتارهای برایان فوق العاده بچگانه و احمقانه شده بود. گلایه های بیش از حد، بهانه گیری ها و شکاک بودن بیش از اندازه اش توی ماه گذشته کلافه اش کرده بود. با توقف اسانسور گوشیش رو توی جیبش گذاشت و با لبخند مصنوعی به سمت دفتر جونمون رفت.

اتاق کار جونمیون فضای قشنگ و دنجی داشت ، دیدن گلدونهای شمعدونی کنار پنجره کمی از اشفتگی ذهنیش کم میکرد .

جونمیون با لبخند ازش استقبال کرد و چانیول با احترام دستش رو فشرد و روی مبل مقابلش نشست.

"حتما کار مهمی داشتی که خواستی تا اینجا بیام".

جونمیون سرش رو به نشونه تایید تکون داد "درسته چانیول شی. اینده کاریت خیلی مهمه و من میخوام در موردش باهم حرف بزنیم".
چانیول اخمهاش رو توی هم کشید و به جونمیون نگاه کرد "منظورت چیه؟"

"شرط شش ماهه توی قراردادت رو که فراموش نکردی. باید به حد نصاب امتیاز تعیین شده برسی و خب الان یک ماه گذشته و تو هنوز هیچ امتیازی جمع نکردی. صرفا پر کردن ساعتهای اموزشی مصوب دانشگاه نمیتونه برات امتیاز علمی بیاره چانیول. خودت که این رو میدونی.نمیخوام فرصتت رو بیهوده از دست بدی".

چانیول نفس عمیق کشید "دارم رو مقاله پژوهشیم در خصوص سازه های بتونی کار میکنم. مقاله که تکمیل بشه میتونم توی ژورنالهای بین المللی ثبتش کنم".

جونمیون سرش رو تکون داد و لبخند کجی به لب اورد "قبلش باید اداره پژوهشی دانشگاه صحت مقاله رو تایید کنه. و فکر نمیکنم بیون به این راحتی تایید رو بهت بده. میتونه خیلی قانونی وقت کشی کنه و کسی نمیتونه بهش اعتراض کنه. اون مارِ موزی خوب بلده چی کار کنه  تا زهرش و بریزه".

the shadow of love(complete)Where stories live. Discover now