Part10

733 178 307
                                    

مسئول داروخونه بعد از گرفتن نسخه‌ی دکتر از کریس، به دنبال داروی تجویز شده، به انبار رفت. کریس مدتی منتظر پشت پیشخوان داروخونه ایستاد و وقتی غیبت مرد طولانی شد، تصمیم گرفت کمی تو داروخونه بچرخه.

سرکی به بخش لوازم بهداشتی کشید. کمی این پا و اون پا کرد ولی در نهایت با فکر اینکه به این زودی قصد نداره پدر چند تا توله گرگ بشه، تردید رو کنار گذاشت و روبه‌روی قفسه‌ی کاندوم‌ها ایستاد. با خجالت نگاهی به بسته‌های کاندوم با طعم‌های مختلف انداخت. کدوم طعم بهتر بود؟ امگاش کدوم طعم رو بیشتر دوست داشت؟

کریس از سلیقه ی امگا خبر نداشت پس با نظر خودش یه کاندوم نعنایی و توت‌فرنگی برداشت. راضی از انتخابش میخواست به سمت پیشخوان بره که چشمش به بسته‌ی کاندوم خاردار خورد، مکث کرد.

نه، این دیگه زیاده‌روی بود! میخواست چه بلایی سر امگای بیچاره اونم تو اولین رابطه‌شون بیاره؟ با وجود کشمکش درونیش، نتونست در برابر وسوسه خریدن اون کاندوم خاردار مقاومت کنه. به هر حال قرار نبود همین امروز ازش استفاده کنه، اما ممکن بود بعدا بهش احتیاج پیدا کنن.

***

چان به ملافه‌ی تو دستش چنگ زد. این سوالی نبود که انتظارش رو داشته باشه. رابطه و عشق بازی با یه آلفا؟! تصاویری که از جلوی چشم‌هاش عبور می‌کردن رو کنار زد و سرش رو با شدت به دو طرف تکون داد:

= نه من با هیچ آلفایی، هیچ رابطه‌ای نداشتم! نه هیچی نشده!

دکتر نفس عمیقی کشید. نمیتونست حرف امگا رو باور کنه، نه وقتی که انقدر هراسون به نظر میرسید. با این حالتش بیشتر مطمئن شده بود که مشکلی وجود داره اما نمیدونست چطور میتونه کمکش کنه. شاید باید بهش این اطمینان خاطر رو میداد که قرار نیست رازش برملا بشه.

«ببین پسر جون، نیازی نیست بترسی. به من اعتماد کن. قرار نیست به جفتت در این مورد چیزی بگم، پس حقیقت رو بهم بگو باشه؟»

چان همچنان با خاطراتش درگیر بود که با حرف دکتر، متعجب بهش خیره شد. جفتش؟ تو مدت زمان بیهوشیش، هم امگا شده بود هم جفت پیدا کرده بود؟ امگا بودنش رو میتونست باور کنه ولی برای جفت داشتن، یه کم زود نبود؟

دکتر بعد از چند دقیقه، با دیدن صورت حیرت‌زده چان، تازه متوجه شد دقیقا چی گفته و چه سوتی‌ای داده. عصبی از حواس پرتیش، عینکش رو روی چشم‌هاش جابه‌جا کرد و تلاش کرد امگای بیچاره رو از شوک دربیاره: 

«متاسفم که انقدر یهویی از جفتت بهت گفتم. همونطور که گفتم تو بالغ شدی و خب یه امگای بالغ اگه جفتش رو ببینه فرومون جذب‌کننده آزاد میکنه که باعث میشه خودش وارد هیت و آلفاش وارد چرخه رات بشه. این همون اتفاقیه که برای تو افتاده.»

⛓جـدا نــشـدنــی⛓Onde histórias criam vida. Descubra agora