فصل اول قسمت‌ ۲۶( از قبل عاشقتم بودم )

837 169 165
                                    

با ديدن عکس فحشی زیر لب داد

Ups! Ten obraz nie jest zgodny z naszymi wytycznymi. Aby kontynuować, spróbuj go usunąć lub użyć innego.

با ديدن عکس فحشی زیر لب داد

" حواستون اینجاست جناب؟"

چشم از صفحه گوشی گرفت و به‌ مرد خيره شد " ادامه بدید "

پیامش روی صفحه نمایش داده شد " راضی هستی از اینکه ثانیه به ثانیه رو با عکس بهت گزارش‌ می دم؟"

لعنتی آن چهره‌ دوست داشتنی اش به شدت به دل می نشست‌
دوباره پیام ظاهر شد " هوس بستنی کاکائویی کردم "

صبح بی سر و صدا از هتل خارج شده بود و به قرار کاری که پدرش از آسمان آفريده بود رفت اما جان با کینه از این رفتار او شروع به فرستادن عکس های برهنه تا این دسته از عکس های بعد از حمام کرده بود

هر بار یک چیزی می گفت‌ و ییبو خوب می دانست منظور جان از هر کلمه چیست

خیلی دوست داشت در جوابش بنویسد بستنی کاکائویی هم هوس تو رو داره اما فعلا در گیر افراد روبرویش بود

" مهندس وانگ امشب یه مهمونی خاص هست که ترجیح می دم شما هم حضور داشته باشید و در کنار ما لذت ببرید"

فکر خوبی بود، آن بانی کینه ایی را به یک جشن بردن خوب بود!

" من با همراهم میام، مشکلی‌ نيست که؟"

مگر می‌شد در برابر او گارد گرفت
" اصلا مشکلی نيست خیلی هم خوشحال می شیم"

کمی احساس سرگیجه و ضعف داشت
مثل همان زمان هایی که یک دفعه‌ بالا می آورد و بعد غش می کرد
ناخوداگاه دستش را جلوی بینی اش گرفت‌، خیسه خیس بود و البته قرمز!
خودش متوجه وخامت حالش شده بود...این روز ها گاهی حتی مجبور می شد پک های سفيد را چند ساعته در بینی بگذارد فقط قسمت‌ خوب ماجرا آنجا بود که جان هرگز متوجه این قضیه نشده بود
اما رابطه های پی در پی و مداوم باعث شده بود بدنش به شدت ضعیف شود و با کوچک ترین استرس یا هیجان به خون ریزی بيفتد

اما اینها هیچ کدام دلیلی برای تن ندادن به خواسته‌ های او نبود... ییبو همیشه و به شکل‌ مداوم به فکر حال خوب جان بود... خودش می دانست در هر رابطه‌ آنچنان جان را می پرستد و با ملاطفت با او برخورد می کند که باعث می شود جان هر بار مشتاق تر از قبل باشد بدون آگاهی از این که همین رابطه ها روزهای عمر فرد دیگری است که او با پاکن هوس آنها را از صفحه زندگیش پاک می‌کند

عشق زرد Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz