فصل دوم پارت ۲

730 168 141
                                    

باورش هم سخت بود
می گفتند مردی که  تخت افتاده است
مردی با چشمان خسته
مردی با قلب پر تپش....
لب هايش را جوید " من فقط ییبو رو ببینم می شه؟"

آيان با نگاه‌ یخی به او خيره بود
از ییبو چيزی نمانده بود.

" دنبال چی هستی؟"

" دنبال ییبو"

آيان چگونه توضیح می داد که جان مسبب حال بد ییبو است‌؟

نا توان روی صندلی نشست " تو که‌ دوستش نداشتی آلام رو به فال نيک و برو به زندگیت برس...من از جانب ییبو بهت قول‌ می دم که دیگه مزاحمت ایجاد نکنه"

جان مستاصل و عصبی‌ در چشمان مرد خسته‌ خیره شد" ییبو مال منه،  می شه کمتر اراجیف بگی؟"

آيان این روز ها گاهی تنها یک ساعت از آن بيمارستان کوفتی بیرون می رفت
خسته بود و بی خواب
جان چرا به زندگی اش‌ نمی رسید؟

" مگر به دروغ عاشقی نکردی براش؟
مگر تو نبودی که‌ باعث شد پدرش روز ها با تمسخر باهاش حرف بزنه؟
یادت نیست؟
اون بابای عوضیش چپ و راست بهش می گفت به درد نخور ،  متوهم،  دیوانه،  زود بادر،  احمق
شیائو جان اینا همه از وجود تو به ییبو رسید
بذار روی اون تخت لعنتی راحت جون بده
حداقل مردن رو واسش سخت نکن "

" می خوام ببینمش"

آيان با چه زبانی با او صحبت می کرد؟
" فکر کن هفت ماهه پیشه
  فکر ‌کن ییبو مرده هوم؟"

جان عصبی‌ از کنار آيان گذشت " چرا من برای دیدن ییبو باید از تو اجازه بگیرم؟"

و پیش از آنکه آيان به خودش‌ بیاید او با سرعت عجیبی دستگیره در اتاق ییبو را لمس کرد....

اتاق سبز رنگ و تاریک بود
یک جسم پیچیده در باند که‌ به‌ انواع دستگاه ها متصل شده بود
صدا هایی که در گوش اش می پيچيد
به سختی لب زد " ییبو"

و ییبو همان شخصی بود که‌ اگر در دروازه‌ بهشت ايستاده بود و جان صدايش می کرد،  حتي اگر جان در قعر جهنم بود ییبو دلیلی برای ورود به بهشت نداشت
تخت بيمارستان که‌ سهل است!

به سختی سرش را پیچاند
چشمان اش سفید شد
صدايش لرزيد
و صورتش خیس" خسته‌ شدم انقدر توهمت رو زدم "

جان با دو فاصله ميان شان را پر کرد و در کنار تخت اش چمپاته زد
" ییبو! مرد ِ من
  مرد ِ زیبای من
  صاحب همه ی من
  قلب ِ من
  منم...جانان "

برای ییبو سخت بود باور کند
هنوز به یاد داشت که شیائو جان چگونه او را سنگ روس یخ کرده‌ است‌

" تو...."

و این حرف با احساس سنگینی در قفسه‌ سينه اش تمام شد
سر جان روی سينه اش
بايد باور می کرد؟
ییبو زمزمه می کرد برو
دیدارشان خیلی منطقی بود؟
بعد از آنکه خبر خودکشی نائب رئیس در همه جا پخش شد اکنون تن او را این‌گونه بی‌حال یافته بود

عشق زرد Where stories live. Discover now