57

57 10 4
                                    

-ممنون از گریه ی ابر ها-
از ابر ها ممنونم که دیشب با من همدردی کردند و پا به پایم گریستن ، باعث شدند تا احساس تنهایی به وجودم نفوذ نکند و بتوانم با فکر اینکه ابر ها میبارند تا من بخوابم ، به خواب فرو بروم . فکر مرگ در ذهنم میپیچید ، اینکه انگار اخرین روز زندگی ام است و ساعاتی بعد همه چیز تمام میشود . صدای قطره های باران که به پنجره میخوردند انگار میگفتند نگران نباش ! تو در هردوحالت(مرگ و زندگی) آرامش خواهی داشت ، حال بخواب و افکار نابود کننده ات را دور بیانداز ، میباریم تا از صدایمان آرامش بگیری ، حکم مادر را داشتند ، با صدای ارامش بخشی لالایی میخواندند و میگفتند هیس!لالایی کن مامان کنارته!
-پرسفونه(آتی)

بانو :)

♡Where stories live. Discover now