سلام
قبل از اینکه بخوام اولین قسمت رو آپ کنم میخوام یه توضیح کوتاه بدم درباره فیک
اول اینکه پسر هفتم بر اساس یه ناول نوشتم که خارجیه و تخیلی پس برای خوندنش یه قوه تخیل خیلی قوی میخواد. اگر نمیتونید توی ذهنتون مجسم کنید نخونید چون نمیفهمین چی به چیه...دوم اینکه این رمان ترسناک هول محور جنگیری و اینجور چیزاست. قراره با اسمایی که شاید تا حالا نشنیدین بر خورد کنید
سوم که کلاسیکِ. مال دوران قبل از وجود لامپ هست پس انتظار موبایل و اینجور چیزا رو نداشته باشید. قرار نیست لباس جین بپوشن یا پیتزا بخورن.
چهارم مکانها وجود خارجی داده و نداره. بعضیاشون واقعیه اگه عکس پیدا کردم ازشون میذارم ...
و .... احتمالا قراره طولانی باشه
نمیخوام برای ووت چونه بزنم. نوشتن سخته و با لپ تاپ نوشتن سختر. و اینکه بخوام از لپتاپ کپی کنم اینجا باز پست کنم از اونم سختتره. پس کم لطفی نکنید ستاره دادن بخدا سخت نیست.
در طول هفته روزی یک تا دو ساعت وقت میذارم و مینویسم احتمالا یا پنجشنبه یا جمعه آپ میشه.
کپی و استفاده و عوض کردن کاپلها و نشر این فیک در بقیه چنلها حرام است😐
دیگه همین چیزی ندارم بگم
عشق(ووت) زیاد بدین بهش مرسی ♡
YOU ARE READING
seven son
Fanfiction[ the last apprentice ] Writer: 丽丽 Gener: horror, fantasy, classic, smut Couple: chanbaek خلاصه: پارک چانیول یک محافظه... نه یک محافظ معمولی اون از آدمها در برابر اشباح و غولها محافظت میکنه قراره بیون بکهیون یک دوره رو به عنوان شاگرد پیش اون...