part 2

316 86 37
                                    

*writer*

مسیرش معلوم نبود و فقط قدم بر می‌داشت.
سرما رو با تمام استخوناش حس میکرد و باعث میشد دندوناش به هم برخورد کنن.
دستاشو ضربدری روی شونه هاش گذاشت و اروم حرکت میداد .

بالاخره سرشو بالا آورد و به اطرافش نگا کرد.
جاده ، جاده ، جاده
یه جاده خالی
کی این همه راه اومده بود و اصلا متوجه نبود که تا این حد پیشرفته؟
مِه هر دو طرف جاده رو گرفته بود و هیچی از ادامشون معلوم نبود .....

باید بر میگشت ..
چرخید و خواست از مسیری که اومده بود برگرده.
ولی با صدای برخورد بلندی با وحشت سرشو به سمت منشأ اون صدا یعنی دقیقا  «پشت سرش»  چرخوند.

*Taehyung*

وات د فااک!!
این دیگه چه صدای کوفتی ای بود ؟!
لرز بدی به تنم افتاد.
نمیتونستم چشامو از اون نقطه بردارم .
آروم یک قدم به عقب برداشتم.
و همون لحظه

برای بار دوم اون صدا شنیدم.
خیلی بلند تر!!
و نزدیک تررر
و من تنها کاری که اون لحظه به ذهنم رسید این بود که مخلاف اون مسیری که ازش اومده بود ،
به سرعت شروع کنم به دوییدن!
.
.
.
*Kook*

با رسیدن به جلوی ورودی اون کلاب لیسی به لبام زدم و اطراف رو بررسی کردم .

با رسیدن به جلوی ورودی اون کلاب لیسی به لبام زدم و اطراف رو بررسی کردم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

انتظار این شلوغی رو داشتم .
سرمو سمت عقب چرخوندم به جیهوپ که داشت به سمتم حرکت میکرد نگاه کردم؛

سرمو سمت عقب چرخوندم به جیهوپ که داشت به سمتم حرکت میکرد نگاه کردم؛

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

کوک : مطمئی؟

جیهوپ کت توی تنش رو مرتب کرد ؛
تا اون جایی که بررسی کردم اره ، ولی من فکر میکردم میتونی حضورش رو حس کنی !

کوک : آره ولی مثل اینکه یه چیزی داره جلوشو میگیره..
سرمو سمت ورودی کلاب چرخوندم ؛
بریم.

سمت ورودی حرکت کردیم .
وقتی خواستم داخل شم دو تا مرد تقریبا هم قد خودم که یکی از اونا آمریکایی بود و تتوی ببر روی گردنش داشت و مرد دیگه که به نظر تایلندی می اومد جلومون  رو گرفتن .

_کارت شناسایی
مرد آمریکایی گفت و یکی از ابروهاشو بالا برد و دستش رو به سمت دراز کرد .
سرمو چرخوندم و به اطراف نگاه کردم .
به مرد نزدیک تر شدم و به چشماش زل زدم .
رنگ چشام به قرمز تغییر پیدا کرد .

کوک: بیخیال پسر تو که نمیخوای همینجا گردنتو خورد کنم پس مودب باش و از سر راهمون برو کنار !
و هر چیزی که دیدی رو فراموش کن .

رنگ چشام دوباره به حالت عادیش برگشت.
مرد کمی گیج پلک زد و از سر راه کنار رفت . مرد دیگه سریع دستشو رو شونه ی اون مرد آمریکایی گذاشت.

+داری چیکار میکنی مگه نمیدونی بدون کارت شناسایی نباید کسی وارد بشه !

مرد آمریکایی سرشو سمت دوستش چرخوند و مثل یه رباط تکرار کرد ؛
اونا اجازه ی ورود دارن جِیک .

به چشای پسر زل زدم ؛
راست میگه جِیک بهتره به حرف رفیقت گوش کنی.
پسر کمی ترسید مطیعانه سرشو تکون داد و کنار رفت .
سمت جبهوپ چرخیدم و پوزخندی براش زدم.
وارد کلاب شدیم.

بوی سیگار ، الکل ، عرق *که قطعا برا آدمایی بود که ساعت هاست مستن و دارن بدون توجه به فضای اطرافشون دیوونه وار میرقصیدن*  و صدای بلند موزیک و حرف زدن افراد توی اون مکان بود.

جیهوپ : خب؟
همینطور که به اطراف نگاه میکردم ؛
خب؟
جیهوپ چرخی به چشماش داد ؛
اون کجاست؟

نفس عمیقی کشیدم و دستمو بردم داخل جیبم.
_اون اینجا نیست.

جیهوپ اخمی کرد : منظورت چیه ؟

_ یعنی نیست . میتونم یه رایحه خیلی کمی رو ازش اینجا حس کنم ولی اون اینجا نیست .

جیهوپ نزدیک تر شد و رو به روم ایستاد ؛
اگه اینو میدونستی چرا اومدی تا اینجارو بگردیم ؟

_ اون لحظه من فقط حدس زدم ، باید مطمئن میشدم.

جیهوپ دستی به پیشونیش کشید ؛
باید چیکار کنیم ؟
سمت خروجی حرکت کردم : بر میگردیم.
با حس نکردن جیهوپ پشت سرم سرمو به سمت عقب چرخوندم ؛
نمیای ؟

جیهوپ همونطور که به یه مکان خیره شده بود سرشو به نشونه ی مخالف تکون داد.
اروم مسیر نگاهشو دنبال کردم.
یه انسان
سرمو تکون دادم و از اونجا خارج شدم
.
توی مسیر پیاده رو شروع به حرکت کردم ولی چند دقیقه بعد با پیچیدن حجم خیلی زیادی از یه رایحه ی آشنا چشمام به سرعت به رنگ قرمز تغییر کرد .
این فقط یه مفهوم داشت .

تهیونگ !
.
.
.
من اومدم🤏
متنشو چک نکردم بابخشید ¡-¡
خسته نباشممممم 🤏
من رفتم بخوابممممم
روز خوبی داشته باشید 💜

⪻𝐅𝐚𝐧𝐠𝐬⪼Where stories live. Discover now