🔮Chapter 20

231 68 17
                                    

به ادارهٔ رو به روش نگاهی انداخت و بعد از قورت دادن آب دهانش به سمت بخش امور تجاری راه افتاد .
امروز چانیول اینجا بود تا شماره تماس و یا آدرسی از وانگ نایون پیدا کنه و باهاش ارتباط برقرار کنه .
قدمهای خودش رو به سمت اولین مسئولی که دید رسوند .
چانیول تنها اطلاعاتی که از وانگ نایون داشت مربوط به همسرش بود .
قایقران چینی ای که به کره و چین رفت و آمد داشته و یه وقتایی باربری می‌کرده .
مرد میان سالی پشت میز نشسته بود و
پرونده های روی میز رو مرتب می کرد .
در اتاقش باز بود و چانیول به در باز اتاق
تقه ای زد .

× بفرمایید .

وارد اتاق شد . مردی که با لباس فرم اداره نشسته بود و همسن و سال پدرش به نظر میومد ‌.
- سلام آقا. میخواستم بپرسم شما اطلاعاتی درباره ی تجارت دریایی بین چین و کره دارین؟ اطلاعات مربوط به پونزده بیست سال پیش..

مرد سرفه ای کرد و روی صندلیش جابه جا شد .
× میشه اول بپرسم شما کی هستین؟

چانیول یه کاغذ همراه شناسنامه اش رو از جیب پالتوش بیرون آورد و سمت مرد گرفت.
- من پارک چانیولم...نوه ی ژنرال پارک مینهو.

مرد مسئول بعد از نگاه کردن به چهره ی چانیول و کاغذ توی دستش که معرفی نامه ای جزئی از خاندان پارک بود، فورا از پشت میزش بلند شد و چندبار تعظیم کرد .

× آقای پارک...همون ژنرال پارک معروف..
خوش اومدین اشراف‌زاده...
چه‌کمکی از دستم بر میاد براتون انجام بدم.

چانیول لبخند نسبتا گرمی تحویل مرد داد و روی یکی از صندلی های اتاق نشست.
اتاق ، کوچیک بود و خفه .

- گفتم که...اگه ممکنه بهم بگید اطلاعاتی درباره رفت و آمد دریایی اون دوران دارین؟ دنبال یک مرد قایقران چینی میگردم..

اون مرد فورا پرونده ای رو از توی کشوش بیرون کشید و لیستی رو روی میز گذاشت.

× جناب پارک این لیست اسم تمام چینی‌هایی هستش که وارد و خارج از کره شدن. تعدادشون خیلی محدوده..
اون کسی که دنبالش هستین اسمش چیه؟

چانیول نگاهش رو به بیرون از پنجره دوخت که شیشه ی کثیف و لکه دارش اجازه نمیداد صافی آسمون ظهر رو ببینه.

- راستش من اسم اون مرد رو نمیدونم.
فقط میدونم یک قایقران چینی بوده و با خانم وانگ نایون که اشراف‌زاده بودن از کره خارج شدن . حدودا بیست سال پیش از کره به چین رفتن..شایدم قبلترش..
من فقط اسم همسر اون مرد رو میدونم.

اون‌مرد میانسال به سمت قفسه ای از پرونده‌هاش راه افتاد.
× باید اینجا دنبالش بگردم . شما دقیقا دنبال چه چیزی هستین اشراف‌زاده؟

چانیول از روی صندلی بلند و نزدیک اون مرد شد .
- دنبال یه نشونی ، شماره تلفن یا آدرس..
هر چیزی که بتونه منو به اون خانواده وصل کنه. باید با همسر اون قایقران حرف بزنم..
وانگ نایون.

~HeritageWhere stories live. Discover now