|Chapter 18|

310 80 123
                                    

قسمت هجدهم => نگاهی به گذشته.

- آدما برای فحش دادن از گا استفاده می‌کنن و همینطور برای دسترسی به چنین موقعیتی به گا میرن تا بتونن به گا دادن/رفتن رو تجربه کنن و با این‌حال این واقعه رو یک توهین در نظر می‌گیرن، چرا؟ چون اونا عجیبن. لطفاً بیاید و بهم بگید کجای این پروسه‌ی لذت‌بخش که می‌تونه موجب فرزندآوری بشه شرم‌آور تر از سواستفاده از احساسات یک فرده؟ چرا ما باید از سکس داشتن خجالت بکشیم ولی از شکستن قلب همدیگه احساس قدرت بهمون دست بده؟ اصل موضوع دقیقاً همین‌جاست. ما آدما واقعاً کوته فکر هستیم!

اهم. محض اطلاع شما عزیزان بگم که این‌ها که صحبت‌های شخص بنده نیست!! پنیک راوی در پشت صحنه. بله بهرحال طبق گفته‌های جناب هری استایلز من هم جزو اون دسته از آدم‌های کوته‌فکرم، البته نه اینکه آدم بدی باشم و قلب بقیه رو بشکنم فقط اینکه، ولش کنید چرا دارم اینا رو میگم؟ برگردیم سر خط داستانمون!

_ هری استایلز یکی از بزرگترین و محبوب‌ترین مجری های رادیویی طی یک حرکت خیلی زشت و ناپسند در مورد رابطه‌ی جنسی توی برنامه‌ش صحبت کرد و حتی به مردم راجع به پوزیشن‌های مختلف سکس پیشنهادات ناجوری داد که برای نوجوان...

همین‌که پاشو توی کافه گذاشت و روی صندلی نشست، با صدای تلویزیون چشمش به اخباری افتاد که مثل همیشه داشتن راجع به اون صحبت می‌کردن.

_ سلام مرد، حالت چطوره؟

با صدای دیوید نگاهش رو از تلویزیون گرفت و به دوستش داد. مثل همیشه تر و تمیز و کت شلوار پوشیده جلوی روش نشست و داشت لبخند می‌زد. بهرحال اونکه مجبور نبود مثل هری برای شناسایی نشدن کلاه بندازه سرش، دمپایی های بابابزرگی بپوشه و یه تیپ گشاد بزنه.

_ خوبم رفیق تو چطوری؟

_ بهتر از این نمی‌شم اونم وقتی صبحم رو با چک کردن اخبار شروع کردم.

دیوید صریحا به ترند شدن هری اشاره کرد.

_ تو بازم ترکوندی، اینستاگرام، توییتر، فیس‌بوک و تلویزیون، همه و همه دارن راجع به پیشنهادات جالبت راجع به سکس صحبت می‌کنن. مردم می‌گن تو خلاقی..

اون بازم داشت بزرگش می‌کرد، دیوید بعنوان دوست همیشه هری رو ساپورت می‌کرد و بهش می‌گفت:

_ کارت حرف نداره رفیق!

و هری هم براش سر تکون می‌داد که:

_ مردم عاشق من نیستن، اونا فکر می‌کنن که بی‌حیام!

استپ.
اینجاست که ما باید فلسفه‌ی بی‌حیایی رو باز کنیم و بریم ببینیم جریان چیه.

قبل از اینکه هری وارد عرصه‌ی مجری‌گری بشه اصلا نمی‌دونست چیزی بنام بی‌حیایی هم وجود داره -هرچند زیاد می‌شنیدش ولی خب- از اونجایی که تو خانوادش یه مادر بشدت رک و صریح داشت که خیلی راحت راجع به این چیزها حرف می‌زد، گوش هری از بچگی پر بود از چنین مسائلی.

Fuck You | L.SWhere stories live. Discover now