33

3.6K 481 109
                                        




تهیونگ با صدای ناله از خواب پرید ساعت دیجیتالش نشون میداد طرفای سه صبحه یک دقیقه طول کشید چشماش کاملا باز بشه متوجه شد کوکی بیدار شده و به الفا خیره شده هر دو گیج شده بودن

مشخص بود که دوباره رفته توی هیت الفا بلند شد که قرص کاهنده ای پیدا کنه ولی امگا جلوش رو گرفت "میخوام...با الفا جفت بشم " کوکی به شدت نگران بود از خواببیدار شده بود و به طرز وحشتناکی گرمش بود

"پاپی......نیازی نیست بیا فقط قرص-"تهیونگ نتونست جملش رو تموم کنه چون جونگکوک لب هاش رو محکم بوسید

"الفا بهم گوش کن.......من بهت اعتماد دارم و میخوام برای تو باشم برای هیت نیست"اما یه لحظه به ذهنش رسید که شاید تهیونگ اصلا نمی خواد باهاش رابطه داشته باشه سرش رو با ناراحتی پایین اورد ولی الفا سرش رو بلند کرد و بوسیدش و دستش گونه ی پسر رو لمس کرد

به ارومی لب پایین پسر رو گاز گرفت سپس زبونش رو به داخل دهان پسر فشار داد "فاک خیلی خوشگلی"

حالا الفا روی جونگکوک خیمه زده بود و داشت با لبخند نگاهش میکرد دستاش به سمت کمر کوکی رفت گوش های کوک از خوشحالی داشت تکون میخورد "حالا میخوام اینارو در بیارم"

نفس عمیقی کشید تهیونگ بعد از در اوردن اون لباس های گذاشت به سمت باکسر پسر رفت انگشت هاشو دور کش باکسر پسر حرکت میداد "الفا ز-" جمله ی کوکی با قرار گرفتن دست تهیونگ روی لبش قطع می شود

الفا جور باکسر رو پایین میکشه که دم امگا اذیت نشه "به دیک کوچولوی نازت نگاه کن" تهیونگ با بوسه ای که روی کلاهک دیک پسر زد باعث نالش شد

"د-ددی"حالا وقتی تهیونگ از حالت خمیده بلند شد باسنش دقیقا رو به روی دیک سخت شده ی الفا بود کمی مضطرب شد

"ششش ددی ازت مراقبت میکنه فقط میخوام روی من و لذتی که بهت میدم تمرکز کنی" تهیونگ میخواست مطمئن بشه پاپی هیچ اضطرابی نداره ادامه داد "حالا پاهات رو برای الفا بازکن"

جونگکوک پایی که داخل گچ نبود رو باز میکنه الفا هم با در میاره اون دیک تپنده ی نه اینچی حالا روی دیک پسر قرار داشت اختلاف سایزشون خیلی خوب حس میشد امگا برای داشتن اون داخلش گریه و ناله میکرد دیگه طاقت نداشت

دیکش رو به سوراخ خیس و صورتی امگا مالید از سوراخ امگا لب بیشتری چکه می کند "خیلی دلت دیک الفا رو میخواد نه؟الفا داخلت نات کنه و توله هاشو حمل کنی"

الفا به لوب شیرینی که از امگا خارج می شد نگاه کرد نتونست تحمل کنه و خم شد و سوراخ امگا رو لیسید

امگا سرش رو به بالشت فشرد و ناله کرد سعی کرد پاهاش رو ببنده ولی الفا پاش رو گرفت و باز کرد تهیونگ زبونش رو عمیق به داخل فرو کرد و طمع شیرین امگا رو چشید

Myˡᵒⁿᵉˡʸ ᵒᵐᵉᵍᵃ(complete)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora