part 4 (درخواست یک فرصت)

1.6K 242 46
                                    

کیوتای من قبل از خوندن انگشت مبارک را روی ستاره قرار دهید 🌝🤩🤩🤩🤩🤩😘😘😍😍😘😘

(قصر برادران کیم)
(از دید نویسنده )
نور خورشید درست به صورت دلربا جیمین برخورد میکرد . چشمای خاکستری رنگشو آروم باز کرد
(Jimin)
مشتام و به چشمام مالیدم و که یهو اتفاق دیشب یادم اومد سریع از جام بلند شدم که متوجه شدم توی اتاق خودم نیستم این اتاق خواب اندازه پذیرایی خونه مونه 😐
راستیییییییی چانیول دیشب تیر خورد
( از دید نویسنده)
جیمین با گریه به سمت در دوید و خوشبختانه در قفل نبود همین که در رو باز کرد یه لحضه از بزرگی اون خونه سرش گیج رفت البته خونه که نبود قصر بود
با همون لرزش توی پاهای ظریفش و خیسی چشماش تندتند از پله ها پایین میومد که با دیدن قاب عکس فوق بزرگی که اونجا بود دیگه کاملا پاهاش شل شد به زمین خورد
+او اون عکس منه ؟
جیمین هم از روی ترس که نمی‌دونست قراره چه بلایی به سرش بیاد و هم از روی نگرانی برای چانیول که دیشب تیر خورد شروع کرد به گریه کردن
همونجوری که گریه میکرد تهیونگ و جونگکوک هم از راه رسیدن که با دیدن اون صحنه ای که جیمین در حال گریه کردن و لرزیدن بود انگار خنجری به قلبشون خورد هردو شون سریع به سمت جیمین دویدن و اون رو از عقب و جلو بغل کردن و مشغول ناز و نوازشش شدن
_هیییششش جانم بیب چیزی نیس
×گریه نکن دلبرم
جیمین جیغ بلندی کشید و می‌خواست از دست اون دوتا خودشون نجات بده اما بی فایده بود چون به هیچ وجه زورش به زور اونا نمی‌رسید
+جییییییییییییغغغع جییییییییییییغغغ ولم کنینننننننننن ولمممممم کنینننن عوضیااااا (با جیغ و گریه )
×هیشششش آروم باش جیمین آروم
_ نترس عزیزم نمیخوایم بهت آسیب بزنیم
+جییییییییییییغغغ چانیولم چانیول هیونگم کمکم کنننننننن
تهیونگ فوری جیمین رو روی زمین دراز کرد و با چشمای خونی بهش نگاه کرد و با جدیت تمام بهش گفت
×جیمین ببین قسم میخورم که فقط یه بار دیگه فقط یه بار دیگه دلم میخواد اسم اون کثافت از دهنت بشنوم اون موقع کاری میکنم که تا دوهفته نتونی از جات تکون بخوری فهمیدی؟
جیمین هیچ جوابی نداد و فقط با ترس و گریه به تهیونگ نگاه میکرد که با صدای داد تهیونگ به خودش لرزید
× جواب بده (با داد )
جیمین با صدای لرزون گفت
+ب ب باش باشههه
_تهیونگ بسه داره میلرزه (کمی با داد)
تهیونگ وقتی فهمید چقدر جیمین رو ترسونده سریع از روش کنار رفت و دستش رو گرفت و شروع کرد به بوسیدن اون دستای پنبه ای
×جانم بیب منو ببخش جیمینی منو میبخشه هوم ؟
جیمین چشماش رو بسته بود و فقط اشک می‌ریخت و لبای پفکیش رو کمی از هم فاصله داد و هقق هقق میکرد
_هیشششش جیمین خواهش میکنم به من نگاه کن لطفا میخوام چشماتو ببینم
+شما هقق از من هققق چی میخواین هققق
_ ببین جیمین ما از تو فقط خودتو میخوایم فقط برای خودمون متوجه ای ؟
منو تهیونگ 15 ساله که برای رسیدن به تو زجر کشیدیم
× جیمین منو کوک عاشقتیم یعنی نه دیوونتیم
+ اما من چانیول رو .........
_ هیششششش جیمین خواهش میکنم اسم اون عوضی رو نیار
× جیمین چرا متوجه نیستی که اون کثافت آشغال تو رو فقط به خاطر این بدن زیبات میخواد
جیمین با شنیدن جمله تهیونگ فوری عقب کشید
_ آروم به خودت آسیب ....
+ خفه شین خفه شین چطور میتونین اینو راجع به چانیول بگید !؟ ( با داد )
× پس باور نمیکنی نه؟؟
+ معلومه که نه باور نمیکنممم
×کوک اون فایل صوتی همراهته ،؟
کوک فوری گوشیشو در آورد و فایل صوتی رو پلی کرد

بلاخره به دستت میاریم (vminkook )Where stories live. Discover now