part 9( من دوستتون دارم )

1.4K 182 71
                                    

خوشملای من قبل از خوندن انگشت مبارک را روی ستاره قرار دهید 🥰😘😘😘😘😍😍😍😘😘😘


(صبح روز بعد )
جیمین و جونگکوک و تهیونگ هر سه تا شون روی تخت خواب بودن
جیمین کم کم چشماشو باز کرد و فهمید توی بغل ددی هاشه
می‌خواست که بلند شه که یهو
+ جییییییییییییغغغ کمرمممممممممممم
_ یا خداااا چیشده
×تفنگم کو
_ بیب بیب چیشدی عزیزدلم ؟
+کمرم هققق کمرم داره نصف میشه هققق
× نفسم بیا بیا اینجا آروم دراز بکش تا ماساژت بدیم
جونگکوک و تهیونگ به جیمین کمک کردن که دراز بکشه
+هققق کمرم
_ هیشششش نفسم الان خوب میشی
جونگکوک به آرومی پاها و تهیونگ کمرم جیمین رو ماساژ میدادن
( چند دقیقه بعد )
×عزیزم بهتری
_ اومم
_ بریم دلبرکم بریم صبحونه بخوریم باید خیلی تقویت بشی
جونگکوک گفت و جیمینو براید استایل از روی تخت بلند کرد
+آییییی یواش درد دارم هنوز
_ چشم ببخشید
تهیونگ و جونگکوک که جیمین توی بغلش بود به سمت میز غذا خوری رفتن
تهیونگ به خدمتکار ها علامتی داد
که میتونن برن و بعد جیمین رو از بغل برادرش گرفت
و روی صندلی نشست
جونگکوک هم کنار صندلی تهیونگ نشست
+ددی کوک ؟
_ جون دلم عزیزم
+من نون تست با نوتلا میخوام
_ چشم عزیزدلم
×عزیزم آب پرتقال میخوای ؟
+آره میخوام
تهیونگ لیوان آب پرتقال رو از روی میز برداشت و به بیبیش
که توی بغلش بود داد
+اوممم خوش مزه اس
×نوش جونت عزیزم
_ بیا عزیزم
جونگکوک نون تست و که روش نوتلا زد رو به سمت جیمین گرفت
جیمین لیوانش رو روی میز گزاشت و نون تست و ددیش گرفت و مشغول خوردنش شد جونگکوک و تهیونگ
که دیگه مطمئن شدن بیبشون اشتهاشو داره و صبحونه ش رو میخوره خودشون هم مشغول صبحونه خوردن شدن
_ به نظرم امروز نریم شرکت
×آره باید پیش جیمینمون بمونیم
+اوممم شما اگه میخواین برین شرکت چرا ب خاطر من کارتون رو ول میکنین ؟
× ببین جیمین تو برامون شاید بیشتر از هزار برابر شرکتمون ارزش داری فهمیدی ؟
جیمین که از جدیت تهیونگ ما خورده بود سرشو به عنوان تایید تکون داد و دوباره مشغول خوردن تستش شد

( Jimin)

باورم نمیشه دیشب همش فک میکردم که قرار بعد از سکسی که کردیم منو دور بندازن اما باورم نمیشه که انقدر خوب باهام برخورد میکنن دقیقا شبیه پدر مادرایی که بچشون مریض شده و از همه چی میزنن تا ازش مراقبت کنن

اما یه چیزی رو فهمیدم

که اون دوتا واقعا عاشق منن
و دوستم دارن و یه چیز دیگه که فهمیدم اینه که منم از اونا خوشم اومده
از اینکه کلی بهم اهمیت میدن و حاضرن هر کاری برام انجام بدم میتونم از چشماشون بخونم که چقدر مشتاق که جمله ی دوستت دارم

رو از دهن من بشنون فک کنم وقتشه که بهشون بگم

( دوستان دست ها و تنبک ها رو آماده کنین )

وقتی که صبحونه تموم شد از سر جاشون بلند شدن و تهیونگ آروم جیمینو روی کاناپه نشوند
جونگکوک سریع پایین کاناپه و روبه روی جیمین زانو زد و گفت
_ عزیزم اینجور که نشستی درد نداری ؟

+نه خوبم زیاد درد ندارم

+اومم ..... میشه .. که یه چیزی بهتون .....بگم ؟؟

تهیونگ هم کنار برادرش جلوی جیمین زانو زد و گفت

×بگو عزیزم هرچی که میخوای بگو

+ را ... راستش من ..

_ تو چی جیمین ؟

+ من شما رو .....

× ما رو چی ؟....

+شما رو دوست دارم ( دوستان بیاین وسط نبینم کسی نشسته باشه ها 🤣🤣🤣🤣💃💃💃💃💃💃💃💃)

جیمین گفت و از خجالت دستاشو جلوی صورتش گفت

× جیمین جیمین عزیزم ؟؟

_ فدات شم دو دوباره بگو چی گفتی ؟

× جیمین دستات رو از جلوی صورتت بردار خواهش میکنم

+ایی بابا گفتم دوستتون دارم دیگه

جیمین اینو درحالی که عین گوجه سرخ شده بود گفت

جونگکوک و تهیونگ به جیمین حمله ور  شدن بغلش کردن

+خف خفمم کردین ،،،

× جیمین ما عاشقتیم

_ واییییییییییی جیمین ما دیونتیم انگار دارم خواب میبینم

هردوشون شروع کردن به بوسیدن سر تا پای جیمین

¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥

خب خب سلام سلام خوشگل موشگل های من حالتون چطوره 😍😍😘😘😘😘😍🥰😍
خب اینم از این پارت امیدوارم که از خوندنش لذت برده باشید
ووت و کامنت یادتون نره کیوتای من
و اینم باید بگم که پارت بعد پارت آخر و اسمات میباشد
و بازم از اون نفسایی که هم کامنت میزارن و ووت میزارن جانانه تشکر میکنم
😘😘😍😘😍😍😍😘😘😍😍😘😍😘😍😘😍😘😍😘😍😘😍😘😍

بلاخره به دستت میاریم (vminkook )Where stories live. Discover now