part 6 ( پشت گوشتو دیدی صدای جیمین رو هم میشنوی )

1.7K 234 25
                                    

ناناسییی های من قبل از خوندن انگشت مبارک را روی ستاره قرار دهید 😂😍😘😘😘😘😘😘

جونگکوک و تهیونگ بعد از اینکه خوب جیمینو ماساژ دادن تهیونگ گفت
× جیمینم هنوز درد داری نفسم؟؟
+ به لطف هق شما آره هنوز درد دارم هق هق
_ هیششش جانم عشقم انقدر این مرواریدا رو نریز پایین
جیمین لباشو غنچه کرد و گفت
+ برو بابا ایشش به من دست نزنین
× بیب بریم صبحونه بخوریم
+ نووووووومووووووخوامممممم
× باشه خودت خواستی
بعد تهیونگ جیمینو براید استایل بغل کرد
+جییییییییییییغغغ ولم کن
× وقتی که صبحونه تو خوردی ولت میکنم
تهیونگ و جونگکوک به سمت میز غذا خوردی حرکت کردن و نشستن روش و جیمینو جوری نشوند که روی پای هر دو شون باشه
جونگکوک یه نون تست برداشت و روبه جیمین کرد و گفت
_ عزیزم چی میخوری بزنم روش
+ زهر مار بزن روش ( پارمم 🤣🤣🤣)
×عاهههه بیب فک کنم هنوز دلش تنبیه میخواد
+ باش بابا روش مربای آلبالو بزن ایششش 😒😒
_ آفرین عشقم حالا شد
جونگکوک مربا رو روی نون تست کشید و به دست جیمین داد
جیمین هم با بی میلی نون تست و مربا رو می‌خورد(این منم وقتی به زور میخوان بهم صبحونه بدن 😂😂😏)
وقتی که صبحونشون رو خوردن جیمین لیوان آب پرتقالی که کنارش بود و با دوتا دستش گرفت و سر کشید
جونگکوک و تهیونگ که از کیوت بازی های جیمین دلشون ضعف رفت دستاشون رو دور کمر جیمین حلقه کردن و شروع کردن به بوسیدنش
+عهههه ولم کنین تف مالیم کردین (دلتم بخواد بچه 😏😏😑😑)
× آخه مگه میشه آدم از تو سیر بشه
_ به هیچ وجه
جیمین لبخندی غرور آمیز زد و دست به سینه شد و گفت
+ههه معلومه همونطور که میدونید من زیباترین و دلربا ترین مدل توی شرکتمون بودم حتی میتونستم کاری کنم که تمام عکاسا و آرایشگرا جذب من بشن
× جیمین ؟
+ بله؟
× تو خیلی دوست داری منو ددی کوک رو عصبی کنی نه ؟
+ ایی بابا مگه من چی گفتم ؟
_ جیمین قسم میخورم اگه بخوای برای کسای دیگه جز ما ناز عشوه بیای جوری به فاکت میدیم که تا دوهفته نه بتونی راه بری نه بتونی بشینی فهمیدی (االله الکبر این همه جلال 🤣🤣)
+ باشه بابا نخوریم حالا
_ لازم باشه میخورمت
+ راستیییی ؟
_× جونم ؟
+شما که نمیخواین منو اینجا زندانی کنین که ؟
× نه عزیزم اینطور نیس ولی هرجا که بخوای بری باید با ما باشی متوجه ای ؟
+ اومم
× از کلمات استفاده کن عشقم
+باشه
× باشه چی ؟
+باشه ددی
× خوبه
_ جیمینی نظرت چیه امروز تورو با خودمون ببریم شرکت هوم ؟
+ واییی آره آره بریم
_ خب پس خوشکلم برو لباساتو عوض کن ما هم میریم آماده میشیم
+ چشم😍
جیمین آنقدر خوشحال شد بوسه کوتاه روی گونه های ددی هاش گزاشت و به سمت اتاق پرواز کرد
تو همون لحضه جونگکوک و تهیونگ بودن که با تعجب به اتفاقی که افتاد و به جای خالی جیمین نگاه میکردن

(بیست دقیقه بعد )
جیمین با یه پیراهن سفید گشاد و یه شلوار لی از اتاقش بیرون اومد و با دو تا ددی جذاب روبه رو شد اما زیاد به روی خودش نیاورد پایین پله ها جونگکوک و تهیونگ بودن که با نگاه های گرسنه شون به زیبایی جیمین نگاه میکردن

بلاخره به دستت میاریم (vminkook )Where stories live. Discover now