حقیقت آشکار میشه.1.🖤

30 6 0
                                    

اعتماد

اعتماد کلمه ی عجیب و گول زننده ای هستش و با این که همه میدونن بازم گولش رو میخورن
منم گول شو خوردم و الان کنار استاد جوان...پارک جیمین...طبق افسانه ها نیمه گمشده ام نشسته بودم..... درسته من بهش اعتماد کردم و فرصت دادم
و حالا آیا ازش پشیمونم؟
کی میدونه وقتی خودم هم از تصمیمم مطمئن نیستم
در واقع الان که فکر میکنم هیچوقت از تصمیماتم مطمئن نبودم

(Flash back
Paris
6:48 PM
Location: La Motte Picquet Grenelle/ Passy)
با به صدا در اومدن زنگ در خانه بی توجه به این که کسی را در این کشور و در این شهر ندارد باز کرد بدو به سمت آشپزخونه رفت تا گراتین دوفینوس (Gratin dauphinois) اش را از روی گاز بر دارد و برای خوردنش حاضر شود 
در همین حال که دستش رو خشک میکرد به سمت در رفت و درحالی که در را باز میکرد گفت:

+vous voilà
+(بفرمایید)
_Kim Taehyung, nous devons parler
_(کیم تهیونگ لازمه باهم صحبت کنیم)
با شنیدن صدایی آشنا با تعجب سرش رو بالا آورد و با چهره ی خسته و عصبی استاد پارک یا همون پارک جیمین رو به رو شد
+از دیدن تون متعجب شدم استاد پارک

_درسته اگه منم مثل شما چنین استعدادی در قایم شدن داشتم متعجب میشم

+ببخشید متوجه منظورتون نمیشم

_ متوجه میشی خیلی ام خوب متوجه میشی کیم تهیونگ یا بهتره بگم نیمه گمشده ام

از تعجب نمیدونست چی باید بگه اون از کجا میدونست

_وایسا بهت میگم از کجا میدونستم.....اوم وایسا یک خورده فکر کنم آخه میدونی وقتی آدم نتونه بخاطر کابوس هاش بخوابه یخورده گیج میشه

+پس توام اون کابوس هارو میدیدی
+بیا تو صحبت میکنیم

ورود استاد پارک به داخل خونه گفت

+بفرمایید  گراتین دوفینوس (Gratin dauphinois) درست کردم موقع خوردن صحبت میکنیم

_بسیار خب

تهیونگ مسیر رو بهش نشون داد و بعد اضافه کردن یک ظرف دیگه پشت میز نشستن و تا خواست مشغول خوردن بشه تلفنش زنگ خورد و مادرش بود از جیمین عذرخواهی کرد و به سمت اتاقش رفت تا جواب بده

(:Cher Taehyung, il est venu vers vous, pas Park Jimin, il est à vos côtés maintenant, s'il vous plaît écoutez ses paroles et faites ce qu'il dit, non pas pour sauver le monde, mais pour ne pas vous blesser, pour ne pas blesser votre âme et votre corps.
(:تهیونگا عزیزم اون اومد پیش تو نه پارک جیمین الان کنارته لطفا به حرفاش گوش کن و کاری که میگه انجام بده نه برای نجات دنیا بلکه برای اینکه به خودت درد نکشی تا روحت آسیب نبینه و همینطور بدنت.)
+اما....

و صدای پایان تماس بود که میشنید
عصبی از حرف های مادرش به سمت میز غذاخوری رفت و کاملاً عصبی دقت کنید کاملاً عصبی و پرخاشگر پشت میز نشست و با چشمانش چونان تیز و برنده به جیمین زل زد که استاد بدبخت از ترس اون نگاه آبی که خورده بود از ببنی اش بیرون بزنه و باعث سوزش شدیدش بشه

My beautiful smeraldo Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt