:ادوارد
=بانو
: ادوارد شیرینم خیلی وقته ندیدمت
=و این موضوع بانو رو ناراحت میکنه
:نمیدونم شاید
=خب بیاید امیدوار باشیم بانو ناراحت نشده باشن
صدای خنده شیرین اون الهه اون باغ بهشتی رو پر کرد و شکوفه های بسته باز شدن
=هنوزم مثل قبلی پر قدرت و زیبا
:هوم ممنون ادوارد و تو ام خب پیر تر شدی
=پیر تر! منتظر یک تعریف بودم
:مثلا چه تعریفی
=این که چقدر جذاب تر و دیوونه کننده تر شدم نسبت به پنجاه سال پیش
:باید بری زمین احضار شدی
=آم اوکی حدسش رو میزدم
:خوبه دارن آماده سازی میکنن برو یکم استراحت کن
=اوم اینو الان نگرانی یک همکار در نظر بگیرم یا عشقم
:گمشو ادوارد
=اوه آنجل نسبت بهم خیلی بی انصافی
*الهه همه چه آماده است
:باشه اومدیم
=آنجلا میدونم نمیتونی منو بخاطر اون پنجاه سال ببخشی ولی میدونی که وقتی اون بهم میگه نمیتونم جواب منفی بدم بهش خیلی مدیونم
: گذشته ها گذشته.......وقتشه بری
=تا وقتی جوابم رو ندی نمیرم
=حاضری حتا اگه صد سال طول بکشه منتظرم بمونی
=اینو وقتی برگشتم بهم بگو ولی یادت باشه من تا هروقت که زندگی کنم منتظرت میمونم حتا اگه از تنهایی ببوسم
و بعد بوسه ایی رفت
*مأمور در موقعیت بیست شمارش تا پرتاب
---------------------------------------------------
:امیلیا ادوارد رسید
امیلیا:از همین جا هم بوی جهنی اش احساس میشه
مارگارت:درسته یادم نبود تو عجیبی
امیلیا:هوم مارگارت عزیز این الان تعریف بود یا تمجید
مارگارت: هر کدوم که خودت دوست داری
=اهم.......
: سلام=همیشه میدونستم که انتخاب شیپ شما درست ترین شیپه.......شیپ امیارت.....هوپ هوپ
مارگارت: امیلیا میشه دهنش رو ببندم یا اصلا چه بهتر به درخت پشتی
=منم دلم برات تنگ شده بود مارگارت نا سلامتی پنجاه ساله همو ندیدیم
مارگارت: هوم درسته پس زیاد نزدیکم نشو بوی جهنمیان رو میدی ممکنه کله ات رو بکنم
=اون مرتیکه جهنمی انقدر وحشی نبود که این هست مثلاً خدای زمینه
YOU ARE READING
My beautiful smeraldo
Fanfictionسیلاممممممممم من دوباره اومدم با فیک جدید این فیک خودمههه اسم: my beautiful smeraldo کاپل: مینوی ، نامجین؟ ژانر: history _ family _ romance روز های آپ: متوقف شده ( یک مدت کوتاه) شروع: (August 13_2022) نویسنده:E_G_O ________________________________...