🐇☁آن‌سو: حس و حال☁🐇

156 62 13
                                    

شیائو ژان چهارزانو رو زمین نشست و به طلسمها نگاهی انداخت. آهی کشید. بعضی وقتا فکر میکرد تو زندگی قبلیش کشتار دسته جمعی راه انداخته که لایق همچین اتفاقاییه. بعد به معشوق خفن و خوشتیپش نگاه میکرد و به این نتیجه میرسید که نه، حتما قبلا جون یه ملت رو نجات داده که جایزه‌ش مردی به این خوبیه. بعدش دوباره چشماشو با این صحنه باز میکرد و نصفه نیمه متقاعد میشد همه‌ی اینا انتقام کارما از گه‌خوری شیطانیش تو زندگی قبلیشه.

وانگ ژو چنگ زانو بغل گرفته بود و انگار در آستانه‌ی فروپاشی به سر میبرد. وانگ ییبو با این‌که کپی زمانی شده بود که نقش وانگجی رو تو آنتمید بازی میکرد اما باز هم به نظر میرسید حالش داره از خودش به هم میخوره. لیو هایکوان به راحتی یه جا نشسته بود، انگار داشت مدیتیشن میکرد، معلوم نبود میخواست از قدرت لان شیچن استفاده کنه یا جدا داشت خودش رو آروم میکرد که از ترس پس نیافته. سونگ جیانگ هنوز داشت نیه هواسانگ و آ چینگ رو سیم جین میکرد، هر از چندگاهی نظراتی میداد و حرفایی میزد که کاملا برعکس شخصیت واقعی شیائو شینگچن بود و آ چینگ به نظر میرسید میخواد از دستش بزنه زیر گریه.

"صدبار بهت گفتم ژو چنگ، من فرمانده ییلینگ نیستم و ما هم نمردیم."

وانگ ییبو با نگاهی که داد میزد 'نه بابا! واقعا؟' بهش چشم دوخت.

"... اما، نمیدونم چه بلایی سر بدنمون اون دنیا اومده بو دی. به هر حال اون موقع سوار موتور بودیم."

"بیا امیدوار باشیم هوش و ذکاوتشون تو اون دنیا به کارشون اومده باشه و بدنمون چیزیش نشده باشه، گه."

نیه هواسانگ خودش رو باد زد. "واوو، خیلی عجیبه وی شیونگ اینور آروم نشسته و هانگوانگ جون صداش میزنه گه گه..."

سونگ جیانگ دندون قروچه کرد: "تو خفه شو ببینم. این چیزا شوخی داره؟! من هنوز آمادگی رویارویی با این چیزای فراطبیعی کسشعر رو ندارم." آ چینگ محکم گوشهاش رو گرفت تا همچین صدای پرخاشگر و بددهنی رو از زبون دائوژانگ نشنوه.

نیه هواسانگ بلافاصله خودشو پشت بادبزنش قایم کرد.

ژنگ فن شینگ کنار شیائو ژان نشست. "شیائو لائوشی، کار دیگه‌ای هم جز اینجا نشستن میتونیم کنیم؟ الان که داریم با هم حرف میزنیم سو مینشان احتمالا کمک خبر کرده. گمون نکنم ژو یانگ تنهایی بتونه از پس اون همه تهذیبگر بربیاد."

شیائو ژان نگاهش کرد. "سو مینشان؟ سو مینشان این وسط چی کارس؟"

ژنگ فن شینگ و گو چنگ از برخوردشون با سو مینشان و بعد هم ژو یانگ صحبت کردن. شیائو ژان برای توضیح بیشتر نگاهش رو به نیه هواسانگ انداخت.

"عه... من زیاد نمیدونم..."

شیائو ژان تهدید آمیز گفت: "تفش کن بیرون"

[COMPLETED] •⊱ Switched ⊰• (WangXian YiZhan)Where stories live. Discover now