سخن نویسنده : سلام عزیزای من...
ممنون برای نظرای قشنگتون
شرط آپ بعدی ۶۰۰ تا نظر...
بریم تا پوسترای قشنگی که برام اومده رو ببینیم...😍😍😘♥️
چون همزمان دو نفر دو تا پوستر فرستادن پس برای رعایت انصاف از هر کدوم یکی میذارم و پارت بعدی اون یکی های دیگه رو...
(ممنون از بهار عزیزم بخاطر پوستر کیوت و با مزه اش...)
(و مرسی از Zahra N عزیز برای این پوستر خلاقانه و قشنگش...)پوستر بفرستید...نویسنده خوشحال میشه...
🌺🌺🌺🌺
آخر بهار بود.
هالونیا دوباره رو به گرمی میرفت و وجود لورین ها رو به تب و تاب مینداخت. اما این هول و ولا فقط بخاطر گرمای هوا نبود. شورش به پا شده شبیه یه غده چرکی به آخرین مرحلهی خودش رسیده و برای سر باز کردن فقط منتظر مرگ پادشاه بود...اکثر اُمگاهای پروانهای با ملکه و لرد لوباس هم پیمان شده بودند.
این بی وفایی اُمگاها همونطور که پادشاه کوران اعتقاد داشت عجیب و دور از انتظار نبود.
نژاد پروانه به رهبرشون یعنی ملکه ایمان داشتند.
وقتی ملکه اعتقاد داشت نژاد خفاشی دروغگو و خیانتکارند و سالیان سال از وجودشون سو استفاده کردند اُمگاها بدون هیچ شک و شبهه ای حرفهای ملکه شون رو باور میکردند. چرا که هیچ کس به اندازه رهبر به سعادت نژاد خودش اهمیت نمیداد.همیشه همینطور بود.در این حال، مدارکی وجود داشت که باعث میشد پروانه ها به حرفهای ملکه اعتقاد بیارن.
زن بتای بود که به خیانت پادشاه علیه ملکه قسم میخورد و خودش رو معشوقهی آلفا معرفی میکرد.
هم زمان پرنسی بود که بدون مایع سحر انگیز سلامت زندگی میکرد.
YOU ARE READING
𝓐𝓴𝓪𝓲 𝓲𝓽𝓸
Fanfiction🦋عنوان: نخ قرمز سرنوشت 🦋ژانر: فانتزی، سوپرنچرال( تلفیقی از دنیای امگاورس، ومپایری، هایبردی)، انگست، رمنس، اسمات، کمی خشن 🦋کاپل ها: چانبک.....کای و سهون....کایهون یا سکای بودنش در طول داستان مشخص میشه...ورس نیست... 🦋خلاصه: مثل تمام اُمگاهای پروا...