🦋𝔸𝕜𝕒𝕚 𝕚𝕥𝕠 𝕊 𝟚: ③⑦🦋

1.9K 384 2.6K
                                        


سخن نویسنده:
پارت 12 هزار کلمه...

بریم پوسترای زیبامون رو ببینیم که مهربونا برامون فرستادن...

بریم پوسترای زیبامون رو ببینیم که مهربونا برامون فرستادن

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

(ممنون از sanoow

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


(ممنون از sanoow.l عزیزم برای دو پوستر خیلی خیلی قشنگش)

(و ممنون از ریدر دوست داشتنی دیگه‌ام که خواسته اسمش گفته نشه)

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

(و ممنون از ریدر دوست داشتنی دیگه‌ام که خواسته اسمش گفته نشه)

خوشحال میشم با پوستراتون پارتای آخرمون رو هم خوسگل کنید دلبرا...

🌺🌺🌺🌺🌺

زخم‌های سهون به خوبی درمان شده و در نهایت بسته شده بودند. با این وجود خفاشی بال چرمی هنوز بیهوش بود. متاسفانه حجم خونی که از دست داده بود به شدت ضعیفش کرده بود ...

چانیول تمام مدت با دلنگرانی بالای سر آلفای آشنا نشسته بود و لحظه به لحظه دستمالی مرطوبی رو روی پیشونی عرق کرده‌ی پسر خفاشی میذاشت تا دمای بالا رفته تنش رو پایین بیاره...

این در حالی بود که چیزی تا طلوع کردن خورشید نمونده بود. شروع روز یعنی بلاخره به مراسم جشن نشان‌ها رسیده بودند. اما با چه شرایط افتضاحی...

𝓐𝓴𝓪𝓲 𝓲𝓽𝓸Where stories live. Discover now