🦋𝔸𝕜𝕒𝕚 𝕚𝕥𝕠 𝕊 𝟚: ③⑨🦋

2.1K 389 1.9K
                                        

سخن نویسنده: سلام شیرین شیرینا.
پارت نزدیک به ۱۵هزار کلمه...

با قلبی شکسته، پوستری نداریم متاسفانه...

🌺🌺🌺🌺

دو سال از جشن نشان‌ها گذشته و بهار دوباره‌ای سر رسیده بود...

توی این دو سال اتفاقات خوب و خوشحال کننده‌ای برای زوج ققنوسی افتاده بود... زمین کلبه‌ای که می‌خواستند رو به راحتی انتخاب کرده و برای درست کردن خونه امنشون کنارش گذاشته بودند، محصولات رسیده و آبدار باغچه‌ی کوچیکشون رو چیده و دونفری اون توت فرنگی‌های آبدار و تمشک‌های ملس رو چشیده بودند، اولین رقص روی دریاچه رو با شادی تموم برگذار کرده و یه خاطره خوب ازش ساخته بودند...

این در حالی بود که هالونیا هم دستخوش تغییرات جدیدی شده بود که اونم یکی شدن تحصیل هر سه نژاد بود...

آلفای بال سفید همونطور که گفته بود قصد کرده بود برای نزدیک هم داشتن سهون و جونگین تلاش کنه خیلی جدی به حرفی که زده بود عمل کرده بود...

بعد از جشن نشان‌ها با رفتن پیش پادشاه کوران از تحصیل همزمان سه نژاد حرف زد و به پادشاه بال چرمی پیشنهاد کلبه‌های مشترک رو داد...
درسته که اولویت آلفای مو طلایی نزدیک کردن سهون و جونگین بهم بود ولی همزمان به بهتر کردن روابط سه نژاد سرزمینش هم فکر می‌کرد...این یکی از کارهای بود که توی زندگی قبلی انجامش داده  و با تمام وجود از نتیجه‌اش راضی بود طوری که جدی دوست داشت توی این زندگی هم تکرارش کنه...

پیشنهاد چانیول و حرف‌های که بابت درست بودن این ایده به زبون آورده بود به اندازه‌ای قانع کننده و خوشایند بود که کوران بدون هیچ مخالفتی حاضر شد این پیشنهاد رو بپذیره...

پادشاه خوش قلب وقتی این خبر رو به مردمش داد شوری به سرزمینش و به خصوص به دل نژاد بتا انداخت...

بتاها قرار بود با خوشحالی با زوج‌های هم سن و هم‌نشان هالونیا تحصیل کنند و با همون‌ها تا فارق تحصیلی پیش برند، این خبر به حدی بزرگ و فوق العاده بود که میشد گفت روابط دوستانه و محکمی بین نژادها راه انداخت...

کوران بعد این خبر به همه دستور داد برای سال تحصیلی جدید کلبه‌های بزرگتری بسازند تا این ایده تحصیل همزمان رو اجرا کنند...در حالی که تمام مردم سرزمین از این یکی شدن راضی و هیجان زده بودن برای ساخت کلبه‌های بزرگتر مشغول شدند...

تقریباً دو سالی طول کشید تا کلبه‌ها ساخته بشن و  آموزش هالونیا تغییر کنه، اما بلاخره انجام شد و به همچین مرحله‌ای رسید...

دو روز دیگه سال تحصیلی جدید بود و  قرار بر این بود آموزش جدید شروع بشه...
به لطف محدوده‌ی زمین‌ها و کلبه‌ها زوج لوندری با پسر عقابی توی یه کلبه افتاده بودند...این یعنی  آلبا و سهون باید کنار جونگین سال تحصیلی جدید رو شروع می‌کردند...

𝓐𝓴𝓪𝓲 𝓲𝓽𝓸Where stories live. Discover now