🩸3. شوک تازه🔫

2.3K 201 48
                                    

Taehyung pov:

وقتی چشمم به ماشین افتاد تعجب کردم.
این همون ماشینی بود که جیمین مارو باهاش رسونده بود! یا شاید هم از این مدل توی این منطقه زیاده؟!
اما وقتی دیدم رئیس مین از روی صندلی راننده پیاده شد.
شک و تردیدم به یقین تبدیل شد.
هوپ در ماشین رو باز کرد و من با بدن خونی جیمین مواجه شدم؛ هر دو برای لحظه ای شوکه شدیم.

فورا نبضشو گرفتم.
_هوپ بیا زودتر ببریمش داخل تا وضعش بدتر نشده!
اما هوسوک فقط مبهوت ایستاده بود.
رئیس مین با عجله به من کمک کرد تا جیمین رو از ماشین خارج کنیم؛ بیهوش بود و نمیدونستم چقدر آسیب دیده.

_جیمینا؟ صدامو میشنوی؟
صدای رئیس مین میلرزید.

هوپ یه دفعه به خودش اومد و فورا تخت دیگه ای رو از اتاق کناری به طرفمون آورد. فورا دستگاه ها رو به من نزدیک کرد و مشغول معاینه بدن قرمز رنگش شدم.
حین معاینه داد زدم: هیونگ؟ باید بره ایکس-ری! باید بدونم جای دقیق ساچمه کجاست!

جین درحالیکه با فریاد جوابمو میداد گفت: نمیبینی ته دنیاییم؟ رادیولوژی از تو کونم دربیارم؟ خودت بکشش بیرون!

هوپ داد زد: یااا! جیمین داره میمیره! باید ببریمش یه جای دیگه!
و خواست تخت رو حرکت بده که نزاشتم.
_هوسوکا! وضعش اونقدری خوب نیست که جا به جا بشه! ممکنه وسط راه تموم کنه! کلی خون از دست داده...

هوپ دستاشو توی سرش گذاشته بود و موهاشو چنگ میزد.
نفس عمیقی کشیدم و گفتم: فقط وسایلو بیار، همینجا انجامش میدیم!
رییس مین که دستشو روی پهلوش نگه داشته بود و به دیوار تکیه کرد و گفت: لطفا تمام تلاشتو بکن!
رو بهش جواب دادم: اگه نمی‌گفتید هم میکردم! اما خودتون هم خوب میدونید یه تازه کار جاش توی میدون جنگ نیست!
و انگار چیزی توی نگاه خسته مین یونگی لرزید؛ شاید عذاب وجدان؟!

رو به هوپ گفتم: برو به ایشون برس! انگار حالش خوب نیست...
مین یونگی جواب داد: من خوبم! اول به جیمین...
وسط حرفش گفتم: به نظر میاد آسیب دیدین، اگه به موقع بهش نرسید شاید خطرناک بشه!
و با سر به پهلوهاش اشاره کردم.

جین هیونگ از اتاق کناری اومد و گفت: تهیونگا! فقط یه دونه اس؟
_آره انگار...ولی جای بدیه...
و سعی کردم پنس رو به آهستگی به زیر پوستش هل بدم.
_بازم خوبه یه دونه اس نه بیشتر! فشار دستتو کم نگه دار که گلوله حرکت نکنه!
و با گازهای ضدعفونی شده کنارم ایستاد.

ناگهان هوپ داد زد: هیونگ... فکر می‌کنم خونریزی داخلی داره!!

JHope pov:

پهلوهاش بر اثر ضربه کبود شده بود.
_فکر کنم خونریزی یه جایی توی فضای خلفی صفاقیه... هیونگ اینجا نمیتونیم جراحی کنیم! چه خاکی تو سرمون بریزیم؟
جین هیونگ با غرغر گفت: یعنی از در و دیوار این خانه وحشت، نکبت میباره!
و به طرف تلفن قرمز رنگ رفت.

🫂Encounter✨️KookVWhere stories live. Discover now