part 11🔞

914 67 6
                                    


جونگکوک به خوبی میدونست نمیتونه در برابر تهیونگی که تا این حد سرخورده شده، بیشتر از این مقاومت کنه

اما تا حالا جایی به جز اتاق مستر تهیونگ سکس نداشتن و این محیط کوچیک درحالی که میتونست به راحتی صدای نفس های جیمین رو بشنوه که توی دو قدمیشون خوابیده، بی نهایت نگرانش میکرد و باعث میشد تا مضطرب بشه

تهیونگ: کاری نمیکنم که به پا و دستت فشار بیاد!

تهیونگ با حالت خاصی گونه جونگکوک رو با پشت دستش نوازش کرد و سپس با نگاه ملتمسش گفت:

تهیونگ: من بهت نیاز دارم عزیزم

میتونست عجز رو توی نگاه همسرش ببینه اما زبونش به موافقت نمیچرخید چون عقل و دلش این کار رو تایید نمیکرد

جونگکوک با درموندگی یقه ی تهیونگ رو به دست گرفته و سپش با اضطراب نالید

جونگکوک: تهیونگ...؟

تهیونگ سرش رو به سمت گردن جونگکوک خم کرد و بوسه های ریزی رو از گردنش تا نزدیک ترقوه اش کاشت که باعث شد تا ناله ی ریزی از دهان کوک بدون هیچ کنترلی خارج بشه

تهیونگ: برای یه بارم که شده، بذار من برنده باشم

گاز آرومی از گردنش گرفت و سپس بوسه ای روی همون نقطه کاشت

تهیونگ: فقط همین یه بار حرف، حرف من باشه

دستاش رو به زیر پیراهن همسرش سر داد تا باقی مونده ی مقاومتش رو هم بشکنه

تهیونگ: مگه نمیبینی چقدر درمونده شدم؟! تو دیگه منو پس نزن...

با آروم گرفتن بدن جونگکوکی که خودش رو توی آغوش همسرش رها کرده، با احتیاط بدنشو روی زمین خوابوند و سپس روی اون تن بدون اینکه فشاری بهش بیاره خوابید

تهیونگ: خودت لباساتو در میاری یا مثل همیشه اجازه میدی تا من اینکارو بکنم؟!

همین رفتارای بی نظیر و ملاحظه‌گر تهیونگ بود که جونگکوک رو از ابتدا شیفتش کرد

جونگکوک نگاه نگرانی به جیمین انداخت و اما تهیونگی که کاملا متوجه اضطرابش بود،سر کوک رو دوباره به سمت خودش برگردوند

تهیونگ: به من نگاه کن! ازت میخوام که توی این لحظه خاص، فقط به من توجه کنی

جونگکوک برای نشون دادن میزان موافقتش، سرش رو به نشونه مثبت تکون داد و دستی به سمت پیراهن تهیونگ برد تا دکمه هاش رو باز کنه

پس از خلاص شدن از شر پیراهنش، دوباره به سمت جونگکوک خم شد و بوسه ی آرومی روی گونه اش گذاشت

جونگکوک: تو برام در بیار

تهیونگ نیشخندی به موجود دوست داشتنی زیرش زد و سپس دستش رو به سمت باکسر جونگکوک سر داد

Bamzi  / بــامــزی Where stories live. Discover now