Part 4; Reality Show

178 37 23
                                    


کت لی آبی رنگش رو درآورد و با گذاشتنش پشت صندلی کافه، با تی‌شرت مشکی رنگش ظاهر شد. روی صندلی جا گرفت و همون‌طور که نگاهی به ساعت مچیش انداخته بود، منتظر بود تا هانا رو ببینه.

بعد از چند دقیقه انتظار، بالاخره دختر مو بلند که با تاپ مشکی و دامن پیردوپلش استایلش رو کامل کرده بود رو دید. دختر از فاصلهٔ دور دست تکون داد و با همون لبخند کیوتش، وقتی به میز رسید با بوسیدن گونهٔ دوست‌پسرش کنار پسر جا گرفت.

"عزیزدلم، رسیدی؟"

دختر با ذوق سرش رو تکون داد و کنار فلیکس نشست. بعد از مشغله‌های فلیکس به‌خاطر کامبکش یا شلوغ بودن سر خودش، این قرارشون رو بعد از مدت‌ها گذاشته بودن.

"دلم برات تنگ شده بود."

با مظلومیت گفت و فلیکس لبخندی زد. بعد از این‌که سفارش‌ها رو داد، همون‌طور که گونه‌اش رو به دستش تکیه داده بود به دوست‌دخترش خیره شد و جوابش رو داد:

"منم همین‌طور، اوضاع خوب پیش می‌ره؟"

هانا تأیید کرد. ذوق و شوقی توی صداش بود که فلیکس نمی‌دونست از کجا نشأت می‌گیره، تا وقتی که دلیلش رو شنید.

"آره، عالیه! از یک برند جدید درخواست همکاری گرفتم و حسابی براش ذوق دارم. چند روز اخیر مدام تلاش داشتم کارهای اون رو درست کنم."

دوست‌دخترش به عنوان دختری که واقعاً خوش‌قیافه بود و بدن ظریفش دقیقاً استانداردهای زیبایی رو داشت، به عنوان مدلینگ کار می‌کرد. اون برای خیلی از مجله‌ها فتوشات می‌گرفت و خیلی از برندهای محلی رو برای خودش کرده بود، پس فلیکس از این بابت واقعاً بهش افتخار می‌کرد.

"کیوت."

همون‌طور که با لبخند به دختر خیره بود و موهای بلند و مشکیش رو پشت گوشش قرار می‌داد، گفت و هانا متقابلاً احوال اون رو جویا شد.

"تو چی؟"

با کنجکاوی پرسید تا خبرهای این چند روز رو از دوست‌پسرش بگیره. البته که اون‌ها توی پیام و زنگ باهم در ارتباط بودن، اما به عنوان این‌که یک آیدل و یک مدل باهم رابطه داشتن، قطعاً وقت نمی‌کردن هرروز همدیگه رو ببینن. این موضوع اوایل براشون سخت بود، اما اون‌ها کم‌کم سعی کردن باهاش کنار بیان.

"آه... می‌خواستم بگم، من چند روزی نیستم. متأسفم."

با ناراحتی نگاهش رو دزدید و گفت. برنامه داشت تا این چند روزی که سرش خلوت شده، هرروزش رو به هانا یا خانواده‌اش اختصاص بده، اما خب... انگار خبری از خلوت شدن سرش نبود!

"چرا؟"

دختر ابروهاش رو بالا داد و با کنجکاوی پرسید.

"برای یک برنامه دعوت شدم."

My Idol Boyfriend || Jeonglix, Minsung, Seungjin Where stories live. Discover now