بچه ها شرمنده حسابی بابت وقفه ی پیش اومده
درگیر شروع یه داستان جدید شدم
امتحانارو ک بدم پارت گذاری سریع تر و منظم تر میشه حتما
اگر پیشنهادی داشتین خوشحال میشم بشنوم
ووت و نظراتتونو دریغ نکنید که حسابی تعدادشون کم شده🥲🥲💜
YOU ARE READING
Fingers
Romanceدستش را خشن میان شیار کصش کشید: لذتی نبردی؟ میان پایش هنوز مرطوب بود چوچولش را فشرد و خیره ی چهره ی جمع شده از درد هلن شد: میخواستی نجات پیدا کنی؟ نمیخواست خودش که میدانست نمیخواست به نفس نفس افتاد: نه لبخند زد: دختر هورنیه من لبانش را به دندان کشید...
یه توضیح کوتاه
بچه ها شرمنده حسابی بابت وقفه ی پیش اومده
درگیر شروع یه داستان جدید شدم
امتحانارو ک بدم پارت گذاری سریع تر و منظم تر میشه حتما
اگر پیشنهادی داشتین خوشحال میشم بشنوم
ووت و نظراتتونو دریغ نکنید که حسابی تعدادشون کم شده🥲🥲💜