I always missed you

108 15 77
                                    

با قدم های محکم و استوار وارد اون شرکت بزرگ و عظیم شد. مطمئن بود این دفعه پیشنهاد خوبی دریافت میکنه.در واقع بهتر بود پیشنهاد خوبی بهش بدن تا این شرکت رو دیگه رها نکنه ،هرچند بعید میدونست بتونه این یکی رو رد کنه.

با افکار سر و سامون داده شده از آسانسوری که اون رو به مقصد مورد نظرش رسونده بود پیاده شد و به سمت اتاق مدیریت رفت. ولی قبل از اینکه بتونه وارد شه منشی رئیس کیم جلوش رو گرفت

-آقا نمیتونین بدون وقت قبلی وارد شین
-مین یونگی هستم
-لطفا همینجا صبر کنید پنج دقیقه دیر کردید جناب جانگ زودتر از شما رسیدند ،متاسفم ولی..ایشون باید اول برن
-مشکلی نیست من همینجا میمونم
-ممنون که درک میکنید

منشی لبخندی سپاسگذار به صورت یونگی پاشوند و راهش رو به سمت میزش در پیش گرفت
یونگی هم بعد از صحبت کوتاهش به سمت مبلمان کنار اتاق رفت تا مدت انتظارش رو سرپا نمونه
موقع نشستن نگاهش به مردی با لباس هایی که کاملا در تضاد خودش بود دید

البته اولین چیزی که یونگی رو جذب خودش کرد بوی ادکلنش بود .رمی ..
کاملا این بو رو می‌شناخت
جزوی از ادکلن های مورد علاقش بود

هنوز پنج دقیقه نگذشته بود که در اتاق کیم باز شد و قامت رئیس اون شرکت جلوی در پدیدار شد

-جناب جانگ ،جناب مین خوش اومدین بفرمایید داخل ،بابت تاخیر عذر میخوام

ادب رو جلوی منشیش حفظ کرد
هردو بدون نگاه به هم از رو مبل بلند شدند و به ترتیب با تعارفی که جانگ به مین کرده بود اول یونگی و بعد هوسوک وارد شدند

-لطفا بشینید ،بازم عذر میخوام بابت تاخیر، فرزندم نیاز به چیزی داشت که لازم بود سریع فراهم شه ،خب بریم سراغ اصل مطلب.

کیم سوکجین هنوز اروم و موقر پشت میزش نشسته بود

-شما دو نفر همو میشناسید درسته؟ به خاطر اینکه...

سوکجین هنوزم متین و مودب نشسته بود ولی موقع رسیدن به این تیکه از جملش با خشم و عصبانیتی که به وضوح پدیدار شد دستهاش رو مشت کرد و روی میز جلوش خالی کرد

-به خاطر اینکه دو ساله فاکینگیه ازدواج کردید پدسگااااا ولی هنوزم مثل بچه ها دعوا میکنیددددد

هوسوک و یونگی که انتظار همچین رفتاری از هیونگشون نداشتن سرجاشون بالا پریدن و با تعجب و اندکی ترس اول به هم و بعد به سوکجین نگاهی انداختن
ولی بعد از حدودا سه دقیقه تازه متوجه شدن که چه اتفاقی افتاده هرکدوم برای دفاع از خودشون بلند شدن

-هیونگ ببین این دفعه واقعا من شروع نکردم
ببین خودم قبول دارم خیلی محافظ کارم و یکم خشکم و اکثر دعواها تقصیر منه ولی باور کن این یکی تقصیر اون یکی تخم سگته
-غلط کردی که تقصیر منه، عمم بود زد تابلوی نازنینمو پاره پوره کرد ؟
-اون برای بعد از دعوا بوددد
-چه ربطی داره تو حق نداشتی چیزی که من انقدر براش زحمت کشیده بودم رو خراب کنی
-من معذرت خواهی کردممم
-عذر خواهیت برام تابلو میشه؟؟؟
-هوسوک تقصیر من بود که هه‌جون پرید تو استخر تا عروسکشو برداره یا تقصیر تو ؟اگه من زیاد محافظ کارم توام زیادی بی پرواییییی اگه هه‌جون غرق میشد چی؟؟
-اولا عمق اون استخر کلا نیم متره
هه‌جونم که داره میره تو نود سانت پس غرق شدنی در کار نیست این یک ،دوما هم به کارای تو برسم هم خونه تمیز کنم هم به شرکت خودم برسم هم تابلو بکشم هم غذا درست کنم هم مواظب بچه باشم به نظرت اگه تو یکیش ...
-بسههههههههه

oneshot 👀Where stories live. Discover now