قاقالیلی منو اول بده🤨
•┈┈┈•┈┈┈•┈┈┈جونگکوک تاحالا به اندازهی موهای سرش دوست پسر/دختر داشت. چون چرا که نه، اون خوشتیپ و قد بلند بود؛ و خانوادهی پولداری داشت که ازس حمایت میکردن. و درضمن اون یه بایسکشوال بود پس هرکسی فرصت این رو داشت که شانسش رو امتحان کنه و بخواد که حرکتی برای نزدیک شدن به جئون جونگکوک بزنه. البته که اکثر اونها در حد فاکبادی موندن.
درواقع تمام قرارهای جونگکوک به هتل و تخت ختم میشدن، اما پسر نمیدونست که امشب دقیقاً باید منتظر چه چیزی باشه. ولی مسئلهی شک برانگیز تری هم وجود داشت. اون هم این بود که مومشکی داشت تمام تلاش خودش رو میکرد تا زیبا و تاثیرگذار بنظر برسه. درسته؛ جئون هات جونگکوک داشت برای تاثیرگذار بودن تلاش میکرد!
طوری که دو ساعت تمام خودش رو توی حمام سابید و از خوشبو ترین شامپوهای بدن و موهاش استفاده کرد، به خوبی صورتش رو شیو کرد تا حتی تار موی اضافیای روی صورتش جولان نده، و حتی اون تایمی که برای ماسک صورت و مو زدن از دست داد؛ همهی اینها نشون میداد که این قرار برای پسر مهم تر از یک قرار معمولیایه که تهش به تخت هتل و خداحافظی فرداش ختم بشه.
پروسهی انتخاب لباس که یه فاجعهی بزرگ بود. در نهایت زمانیکه پسر تختش رو زیر کوهی از لباس مدفون کرد، راضی به انتخاب یک پیرهن سفید معمولی و شلوار مشکی رنگی شد.
مومشکی برای چک نهایی جلوی آینه ایستاد و همونطور که آستینهاش رو تا میکرد، موهای مرتبش رو چک کرد. همه چیز خوب بود، اون مثل همیشه_کمی بیشتر از همیشه_ عالی بنظر میرسید. این بهش اعتماد بنفس داد تا بالاخره از خونه خارج بشه و به سمت محل قرارش که یه کافهی معمولی بود حرکت کنه.جونگکوک به کافه رسید اما انتظارش رو نداشت که زودتر از تایم به اونجا برسه. اینهمه اشتیاقش رو باور نمیکرد.
_کمکم دارم بجای مغز از کونم استفاده میکنم.
پسر زمزمه کرد و همونطور که صفحهی مربع شکل ساعتش رو لمس میکرد تا ببینه چقدر به اومدن تهیونگ مونده، جواب گارسون رو داد:
_فقط یه لیوان آب برام بیارین، منتظر کسی هستم.گارسون سری تکون داد و بعد میز رو ترک کرد. ساعت جونگکوک پنج و پنجاه و دو دقیقه رو نشون میداد و این یعنی پسر هشت دقیقهی دیگه به اونجا میرسید. البته اگه آنتایم بود.
نگاه مومشکی توی فضای گرم و رنگارنگ کافه چرخید. موسیقی ریتمیکی با ولوم پایین پخش میشد و فضای کافه مینیمال بود. جونگکوک انتظارش رو نداشت که کافهی انتخابی تهیونگ انقدر شاد و دنج باشه. انتظار داشت که کافه دیزاین خسته کنندهی چوب، با موزیک لایت توی پس زمینه باشه و منو بجز اسامی عجیب غریب انواع قهوه، چیز دیگهای برای ارائه نداشته باشه؛ اما اونجا اینطور نبود. توی منوی روبروش انواع فست فود، بستنی، قهوه و اسموتیهای مختلفی به چشم میخورد.
![](https://img.wattpad.com/cover/364102378-288-k276491.jpg)
YOU ARE READING
𝙃𝙤𝙩 𝙈𝙖𝙣[αυ]✔
Fanfiction[𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝] زمانی که کیم تهیونگ زندگی حرفهای خودش رو تموم شده میدید، جئون جونگکوک، مدل جدید کلوین کلاین، مثل یک سوپرمن وارد زندگیش شد تا از بیکاری نجاتش بده. اما چیزی که تهیونگ نمیدونست این بود که جونگکوک اونجا بود تا گند بزنه به خط ق...