آخرین ست

1K 245 36
                                    

داریم به پارت های آخر نزدیک میشیم :(
ستاره نارنجی کردی؟
•┈┈┈•┈┈┈•┈┈┈

[یک ماه بعد]

برای رفتن به پارکینگ، پله‌های اضطراری رو انتخاب کرده بودن، چون همیشه خلوت بود و همه ترجیح می‌دادن از آسانسور استفاده کنن.
هم‌زمان که داشتن از پله‌ها پایین می‌رفتن تا وارد فضای پارکینگ بشن، تهیونگ دستش رو توی موهای پسر بزرگ‌تر فرو برد و پرسید:
_بهت گیر ندن که بلند نگه‌شون داشتی.

جونگ‌کوک لب‌هاش رو جمع کرد و با لحنی لوس گفت:
_همه‌شون می‌تونن برن به جهنم شکلات، می‌دونم موهای بلندم رو دوست داری.

بعد با همون لب‌‌های جمع‌شده کمی به‌سمتش خم شد تا ببوسدش؛ ولی از اونجایی که پله‌های آخر و تقریباً توی معرض دید بودن، تهیونگ به عقب هلش داد و درحالی که از زیر دستش فرار می‌کرد، پچ‌پچ کرد:
_یکی می‌بینه

پارکینگ با تعداد زیادی آدم و ابزارشون و تعداد کمی ماشین کلاسیک و قدیمی پر شده بود.
در گوشه‌ای از اونجا فضای نسبتاً بزرگی رو با پارتیشن از بقیه‌ی جاها جدا کرده بودن تا اتاقکی مجزا رو تشکیل بدن و از اون به بعد، فقط مدیرهای صحنه و تیم‌های عکاسی و فیلم‌برداری دیده می‌شدن که هر کدوم مشغول بررسی صحنه و چک کردن ابزارشون بودن.

تهیونگ به‌سمت تیم خودش رفت و بعد از گذاشتن کاپشنش پشت پارتیشن، دوربین مخصوص خودش رو برداشت و مشغول تنظیم لنزش شد.
زمانی که جونگ‌کوک به‌سمت اتاق قدم برمی‌داشت تا لباس‌هاش رو عوض کنه و بعد هم گریم بشه، تونست مدیر ایل رو ببینه که با تکون دادن سرش بهش سلام می‌کرد؛ ولی فقط وانمود کرد ندیدش و از کنارش رد شد. با اینکه طبق توضیحات تهیونگ تمام ماجرا یه دروغ بود و اصلاً ارتباطی هم با مدیر ایل نداشت، باز هم نمی‌تونست با اون مرد خوب رفتار کنه؛ پس فقط ایگنورش می‌کرد.

خیلی زود لباس‌هاش رو با شلوار جین و کراپ مشکی‌رنگی عوض کرد و سولهی فوراً دست به کار شد که گریمش کنه؛ هرچند طبق گفته‌ی همیشگیش، پوست جونگ‌کوک حرف نداشت و هیچ‌وقت برای گریمش زیاد وقت نمی‌ذاشت؛ پس صرفاً کمی میکاپش می‌کرد.
و البته که این بار هم به این قضیه اشاره کرد.
_جونگ‌کوک شی... نمی‌دونم بار چندمه که دارم اعتراف می‌کنم؛ ولی صورتت واقعاً حرف نداره! خیلی جذابی.

حقیقتاً از «جئون جونگ‌کوک» با توجه به سابقه‌اش انتظار می‌رفت که جواب لاس مستقیم اون دختر رو بده؛ ولی فقط سرش رو تکون داد و بعد بی‌حرف به قسمت مورد علاقه‌اش -جایی که تهیونگ مشغول تمیزکردن لنز دوربینش بود- زل زد و لبخند کمرنگی روی لب‌هاش نشست.

مدتی بعد وقتی که میکاپش تموم شده بود، از روی صندلی بلند شد و کت جینش رو برداشت تا بپوشه؛ هم‌زمان قدم‌هاش رو به‌طرف تهیونگی که حواسش بهش نبود، برداشت و قبل از اینکه بیرون بره، کاملاً نامحسوس دستش رو روی عرض کمرش کشید.

𝙃𝙤𝙩 𝙈𝙖𝙣[αυ]✔Where stories live. Discover now