fakeliampayne: صبح بخیر دوست دارمniazkilam: صبح بخیر من بیشتر دوست دارم
fakeliampayne: صبحونه؟
niazkilam: نمیدونم
fakeliampayne: برنامه دیگه ای داری؟👀
niazkilam: نه فقط
niazkilam: نمیخوام هیچ جا برم
niazkilam: چون از خودم متنفرم
fakeliampayne: زین!!!! این مجاز نیست من توقیفش میکنم
niazkilam: باشه
fakeliampayne: 🚫🚫🚫🙅🙅 تنفر از خود مجاز نیست🙅🙅🚫🚫🚫
niazkilam: بیا جلومو بگیر جنده
fakeliampayne: خیلی خب، نزدیکای ده اونجام
niazkilam: چیییییییی
niazkilam: نهههههههههه
niazkilam: من داغونممم!!!! نیا اینجا
fakeliampayne: من میخوام ببینمت اما اگه دلت نمیخواد بریم بیرون پس من میام پیشت، دیگه ام بحث نکن
niazkilam: من میخوام بحث کنم لیاااااام
niazkilam: من الان یه تیکه عن به تموم معنااام
fakeliampayne: توی لعنتی همیشه خوشگلی واقعا نیاز دارم که خفه شی
niazkilam: چطور میتونی به یه آدم لال بگی خفه شه؟
fakeliampayne: چطور میتونی از خودت متنفر باشی وقتی بهترین اتفاقی هستی که برای من افتاده؟
niazkilam: فاک
niazkilam: تو یه کونی ای
niazkilam: در آپارتمانم بازه
fakeliampayne: زود میام💕💕
louist91: شما دوتا حواستون هست دارین تو گروپ چت میحرفین؟؟؟
fakeliampayne: اووووووه مای فاکین گاااااااااااااد
niazkilam: جدا میگم میخوام بمیرم
fakeliampayne: من وااااااااقعا خجالت کشیدممممممم
nialljhoran: این خنده دار ترین چیزی بود که تو زندگیم دیده بودم فاک صبر کنین
nialljhoran:
YOU ARE READING
pretty boy (Persian Translation)
Fanfiction[COMPLETED] niazkilam: من لیاقت تورو ندارم fakeliampayne: تو لیاقت بیشتر از من رو داری fakeliampayne: لیاقت تموم ستاره های آسمون رو داری Ziam Mayne Fan-Fiction #1