Day 13

896 133 28
                                    

بهم گفت برم گم شم .

لویی بهم گفت نمیتونه بهم اهمیت بده .

که اون حتی نمیدونه من دارم چه غلطی میکنم .

من فقط رفتم و اونقدرر با خودم گریه کردم تا خوابم برد . امروز آخرین بار بود .

پشت درب هایی که بسته ان , آدما تغییر میکنن .

Hi lovers

خاستم بگم از هفته بعد, یه ترجمه جدید میزارم, اگه دوست داشتید بهش یه نگاه بندازید؛)

アタシハダアレ

Behind Closed Doors [Persian Translation. Completed]Where stories live. Discover now