اَبَر انسانها

2.8K 555 109
                                    

سهون کم کم میتونست نسیم خنکی که از خروجی تونل میوزید رو حس کنه .
درد دستش امونش رو بریده بود اما برای اینکه جونگین نگران نشه گله ای نمیکرد .

همینکه تونسته بود نجاتش بده کافی بود حتی اگه خودش توی این راه  از بین هم میرفت باز هم راضی بود .‌
‌‌
کم کم از تونل بیرون اومدن و توی تاریکی شب وسط جنگلی که حتی نمیدونستن کجاس ، سر درآوردن .

جونگین با تعجب به سهون نگاه کرد . اون حتما میدونست بعد ازین قراره چیکار کنن .‌
طولی نکشید که صدای خش خش برگها به گوششون رسید و توی تاریکی سایه ای به سمتشون اومد . جونگین بلافاصله جیهیون رو به درختی تکیه داد و تکه چوبی که روی زمین افتاده بود رو برداشت و حالت دفاعی گرفت .

سعی کرد سهون رو عقبتر نگه داره اما سهون دوباره کنارش ایستاد .
-"سهون ، برو پیش جیهیون "
سهون به حرفش اهمیتی نداد . سایه نزدیکتر شد و اونا تونستن اندام یک انسان ، رو تشخیص بدن  . هر دو همزمان خدا رو شکر کردن که با یک حیوون وحشی روبرو نشدن .
-"سلام سهون .‌منم جونگده "

سهون نفس راحتی کشید و دست جونگین که با چوبش رو هوا مونده بود رو پایین آورد .

جونگده که با اسم مستعار چن فعالیت میکرد آچار فرانسه گروهشون بود . اما در اصل هکر بود .

جونگین هنوز احساس ناامنی میکرد تو گوش سهون زمزمه کرد :" میشناسیش؟؟"
-"آره عزیزم نگران نباش "
جونگده پرسید :" چانیول کجاس و اون یکی پسره ؟؟"

سهون جواب داد :
-" اونا هم به زودی میرسن . چانیول این جنگل و جاهای امنش رو خوب میشناسه لازم نیست منتظرش بشیم "
و بعد به جیهیون اشاره کرد :" لطفا اون دختر رو دیگه تو بیارش "

جونگین با عجله برگشت و به جونگده تشر زد :" بهش دست نمیزنی . فهمیدی ؟؟"
قبل ازینکه به جیهیون برسه مچ دستش تو دست سهون فشرده شد و اون بی اهمیت به جونگین ، دوباره خطاب به چن گفت :" دختره رو تو بیار "
و بعد توی چشم جونگین خیره شد :" جون ، اگه به بقیه اعتماد نداری اشکال نداره . اما حق نداری به منم بی اعتماد باشی . تو خسته شدی الان دو ساعت و خورده ایه که دختره رو روی دوشت گذاشتی . پس حساسیت الکی نداشته باش و بذار جونگده بهمون کمک کنه . حالا هم برو کمکش کن کولش کنه "

جونگین اعتراض کرد :" من خسته نشدم . اون بیچاره اصلا وزنی نداره "
سهون همچنان مچ دستش رو محکم گرفته بود :" کم کم داره به اون دختره ی مردنی حسودی م میشه جون "

جونگین عصبی دستش رو تو هوا تکون داد :" باشه باشه . هر چی شما بگین . رئیس تویی"

جونگده که جیهیون رو روی دوشش گذاشته بود خطاب به اون دوتا گفت :" اگه دعواهای عاشقانه تون تموم شده ، لطفا بیاین بریم تا پیدامون نکردن "
و خودش جلوتر راه افتاد .

⊰ ONE ⊱  🔅ChanBaek,SeKai🔅Where stories live. Discover now