کایبک

2.5K 436 31
                                    

بکهیون رو همون اول با یه آمپول به خیال خودشون آروم کرده بودن .
البته چندان هم بی تاثیر نبود چون اون الان بشدت خوابالود شده بود و سعی میکرد هر طور شده هوشیاری ش رو از دست نده .
وقتی ماشین توی حیاط عمارت ایستاد ، دو نفر بازوهاش رو گرفتن و از ماشین پیاده ش کردن .
نفر سوم جلوشون ایستاد .

-"خوب بازرسی ش کردین جی پی اس نداشته باشه ؟؟"
بکهیون بازرسی بدنی توی خونه رو به یاد آورد وقتی که مجبورش کرده بودن جلوی بقیه لخت بشه و لباسایی که اونا میگن رو بپوشه .
اینبار بر خلاف دفعه های قبل که مجبورش میکردن لخت شه ، با اکراه اینکار رو کرد .‌
به نظرش فقط چانیول کسی بود که حق داشت اون رو لخت ببینه .
با چشمای پر از اشک ، قسم‌خورد که این آخرین باره و فقط به خاطر جیهیون اجازه میده اونا همچین کاری باهاش بکنن .‌
.....

در اتاق باز شد و دکتر با چهره خندانی تو اومد :" جون ...."
جونگین با خشم‌بهش نگاه کرد :" خفه شو "

-"اوه جون .... تو خیلی بد دهن شدی ....تو یه بی ادب خوش شانسی ..... میخواستم همین الان تو رو تبدیل به جونی کنم که عاشق منه و حافظه تو دستکاری کنم اما میدونی چی شده ؟؟ فکرشم‌نمیتونی بکنی . بکهیون اینجاس .....
بهت اجازه میدم چند دقیقه ببینیش بعد کاری که قرار بود رو انجام میدیم "

......‌‌

بکهیون قدرتش رو با فشار دادن و خم کردن میله های تختی که بهش بسته شده بود امتحان کرد . انگار داروی سوهو درست عمل کرده بود و قدرتش تحت تاثیر فرمول دکتر از بین نرفته بود .
میله رو همونقدری که خم کرده بود ، خیلی آروم به سر جاش برگردوند .‌

سهون خیلی در مورد دوربین ها بهش هشدار داده بود . تا زمانی که جونگده بتونه اونها رو هک و فیلمهاشون رو دستکاری کنه ، باید مواظب دوربین ها میبود .‌
بکهیون ، منتظر بود دکتر تو بیاد ، تا سرش رو به دیوار بکوبه و بشریت رو از شر وجودش خلاص کنه .

انتظارش زیاد طول نکشید و بالاخره در اتاق باز شد  .‌

......

چانیول اسلحه ش رو چک کرد و رو به سهون و کریس داد زد :" بریم دیگه . منتظر چی هستین ؟؟ نکنه میخواین منتظر بمونین تا جنازه شون رو تحویلمون بدن ؟؟"
سهون تحت تاثیر استرس ، ناخواسته صداش رو بالا برد :" تو تنها کسی نیستی که نگرانی چانیول . منم دارم میمیرم که برم اون تو و جونگین و بقیه شون رو بیرون بیارم . اما باید آروم بگیریم چانیول . من به بکهیون قول دادم تو رو تا برگشتنش ، سالم نگه دارم "

کریس با حرص فرمون رو فشار داد . به نظرش چانیول قبلا قابل تحمل تر بود الان که نقش عاشقای نگران رو داشت ، دلش میخواست یه گلوله حرومش کنه .
از دست داد و بیداد اوندوتا سردرد گرفته بود .
سهون سعی کرد بیشتر توضیح بده و چانیول رو آروم کنه :" پلیسا دارن میان چانیول .‌همین الانا میرسن و هر کی اونجاست رو دستگیر میکنن و تا ابد میفرستن زندان .‌دلت میخواد تا ابد از پشت میله بکهیون رو ببینی؟؟"

⊰ ONE ⊱  🔅ChanBaek,SeKai🔅Where stories live. Discover now