های های!
قبل هر چیز این پارت اسمات دعره(تقریبا نیمچه اسماته ول اسمات به حساب میاد.....)
خبببببب این پارتا خیلی زود آپ میشن به خاطر اینکه نوشتم از قبل.......
خوش باشین....
کادوهام خیلی زیاد نبودن ولی بازم خیلی بهتر از اینه که هر سال فقط از نونا کادو بگیرم!
نه اینکه از کادو دادنای نونا ناراحت باشما ولی اینکه هر سال فقط یه نفر تولدتو یادشه یه زره(شایدم خیلی)نا امید کنندس.
خو ولش برسیم سر باز کردن کادوها! بنگ بنگ بنگ!(نویسنده علاقه خاصی به بنگ بنگ بنگ دارد ._.)
جین هیون نونا یه دست لباس خواب برام گرفته بود. خیلی کیوت بود.(سو سافت!)
فکر کنم امسال بودجشون کم بود. هرسال برام وسایل مدرسمو میگرفت. مهم اینه که یادم بود.
یه کادوی مربعی مونده بود. احتمالا اینو هیونگ برام گرفته.
وای شت یعنی چی گرفته.
وقتی داشتم کادوی تهیونگو وا میکردم اومد کنارم نشست. یهویی گرمم شد.
بازش که کردم فقط 4 متر دهنم وا شد~
یه گوشی مدل بالا برام گرفته بود. ع بس خرذوق بودم داشتم قش میکردم. عین بُز سمت تیهونگ برگشتم.
دیدم داره خوشحال بهم نگاه میکنه.
-خوشت اومد از کادوت؟
واقعا نمیدونستم چی بگم...
+فقط بگم که از ذوق دارم میمیرمT.T مرسی هیونگ...بابت همه چی ممنونمT.T.
تا شی نزدیک 100 تا عکس با نونا و هیونگ و بچه های پرورشگاه گرفتم.
هیچوقت همچین گوشی ای نداشتم. فقط یه گوشی معمولی داشتم اونم قبلنا نونا برام گرفته بود. اکثر اوقاتم از گوشی هیونگ استفاده میکردم.(گوشی قدیمی کوک یه چی بود مث نوکیا قدیمیای ما.. سخن ستی ._.)
وقتی جشن تموم شد خواستم کمک کنم ولی هیونگ و جین هیون نونا نذاشتن کمک کنمو گفتن که برم اتاقو با گوشیم کار کنم. منم که از خدا خواسته...
هه هه گشادی~~~
داشتم تو نت برا خودم میگشتم که یهیو به یه ویدیو برخوردم. نوشته بود (gay porn).
تهیونگ قبلنا راجب LGBT برام گفته بود ولی من تاحالا رابطه واقعی دوتا پسر رو باهم ندیده بودم.
سریع از رو کنجکاوی بازش کردم~
وقتی ویدیو شروع شد دوتا پسره داشتن همو میبوسیدن.
همینطوری با کنجکاوی نگاه میکردم که شروع کردن به در آوردن لباس همدیگه.اونی که قدبلندتر بود شروع کرد به گرفتن نوک سینه قد کوتاهه و لیسیدنش.
یه لحظه با تصور اینکه هیونگ داره همچین کاری با من میکنه تنم گرمم شد یه حسی زیر دلم ایجاد شد.
به وسطای فیلم که رسید یهو تهیونگ بدون در زدن اومد داخل.
منم از ترس گوشی رو انداختم پایین بدون اینکه صداشو کم کنم یا قفلش کنم.
YOU ARE READING
❤Years without you❤
Fanfiction_دلم برات تنگ شده بود کوکی باورش نمیشد که این مرد همون تهیونگ هیونگ بچگیاش بود....
