part 69

2.2K 378 109
                                    

هی گایز چطورین؟

پارت جدید اینجاست
آهنگش توی چنل هست
آهنگیه که توی پارت قبلی زین داشت توی دفتر خاطراتش مینوشت

فکر کنم دیگه همه متوجه شدین که چه بلایی سر شش هزار کلمه قبلی اومد و من مجبور شدم از سر تایپ کنم...
بابت تاخیر خیلی متاسفم

همین دیگه
مرسی از همگی
دوستون دارم.ووت و کامنت یادتون نره

●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●

شیر آب رو بست و چشمهاش رو که میسوختن روی هم فشار داد
حتی نتونسته بود چشم روی هم بذاره و حالا صبح شده بود

قلبش از سنگینی داشت توی هم میپیچید و نمیتونست هیچ کاری بکنه

از حمام بیرون اومد و همونطور که حوله ش رو دور کمر میبست،از پله ها پایین اومد

وارد آشپزخونه شد و فکر کرد اگه چیزی بخوره،حالش بهم میخوره پس فقط یه قهوه حاضری توی آب جوش ریخت و هم زد.فنجونش رو برداشت و برای چندمین بار صدای زنگ‌درب رو نادیده گرفت تا از پله ها بالا بره

اوضاع دیدنی بود،زنگ ممتد تلفن خونه،پیام هایی که به گوشیش روونه بودن و نیم ساعتی هم میشد که هری پشت در بود

اما‌ لیام به هیچکدوم جواب نداده بود
به جف و جما جوابی نداشت که بده...
برای هری حوصله نداشت...برای جکسون همینطور
حتی برای استیو که میدونست چقدر نگرانه
و هری هم که دست بردار نبود

روی تخت نشست و با کلافگی گوشیش رو به گوشش چسبوند_چیه؟

صدای هری توی گوشش پیچید_زده به سرت؟چرا درو باز نمیکنی؟

بیحوصله گفت_خونه نیستم

آروم گفت_کامان درو باز کن لیام.میدونی جم چقدر نگرانته؟

ابرویی بالا برد و گفت_واو...چقدر یهو همه منو یادشون افتاده!

هری با دلخوری گفت_همیشه یادشونی...!درو باز کن

به تاج تخت تکیه داد و پاهاش رو روی هم انداخت_نه حوصله ت رو ندارم.

مکثی کرد و بعد با تردید پرسید_بهش سر زدی؟

کوتاه گفت اما صداش رو کشید_نه...!

هری انگار که بهانه جدید پیدا کرده بود گفت_درو باز کن.برات صبحانه آوردم.بذار یه چیزی بخوره.توام‌بخور.

سرش رو کج کرد و لبه لیوان رو نزدیک لبهاش نگه داشت_با صورتی که تو براش درست کردی فکر نکنم الان بتونه دهنش رو باز کنه!

هری خندید و چند قدم سمت ماشینش رفت که توی خیابون پارک شده بود_سوراخم‌کردی لیام!بذار بیام تو صورتشم میشورم و میبندم.

Bring me to lifeWhere stories live. Discover now