Part 05

1.3K 232 14
                                    

"اگه تو گی هستی فقط کافیه بگی"

 

    نامجون به در سرویس تکیه داده بود و به عضو سخت شده اش خیره بود. باورش سخت بود که فقط با تکون تکون خوردن جین روی پاهاش اینطور هارد شده باشه در حالیکه اون همیشه خیلی دیر تحریک میشد و به ارگاسم می رسید. نمی دونست چی کار کنه. اون قبلا هم خودارضایی کرده بود اما اینا مال دوران نوجونیش بودن نه حالا که بیست و پنج سالش بود. بی حوصله دستش رو به زیپ شلوارش رسوند و اون رو پایین کشید. همزمان شلوار و باکسرش رو با هم کمی پایین کشید تا بتونه به دیکش دسترسی داشته باشه. با دستش اونو گرفت و شروع به مالیدنش کرد.

   حرکات دست نامجون، تندتر و تندتر می شدن، اما به جای اینکه به ارگاسم نزدیک بشه ازش دورتر و دورتر می شد. شق درد، امانش رو بریده بود. دیکش رو ول کرد و با اون یکی دستش غرق روی پیشونی اش رو که حاصل گرمای سرویس بود رو پاک کرد. سرش رو به در تکیه داد و آب دهنش رو قورت داد. از اینکه مجبور بود اینکارو انجام بده متنفر بود اما الان کاریش نمی شد کرد. 《منو ببخش جینا! می دونم ادم کثیفی هستم!》 و بعد شروع به تصور کردن جین روی پاهاش، در حین مالیدن عوضش کرد.

    جین روی مبل بود. نامجون طولش داده بود. اون بقدری نگران بود که اگه پسر چند لحظه دیرتر سر رسیده بود دیگه ناخونی، نه دستی براش نمی موند :" هی هی هی... پرنسس ها ناخوناشونو نمی جونا؟!" رو به جین گفت. لبخند مصنوعی زد و نگاهش رو به نامجون که سمت تلفن گوشه ی خونه می رفت انداخت :" خوب راستش... آشپزی من بد نیست... افتضاحه! بنابراین نتونستم هیچی درست کنم حتی رامن. پس میخوام زنگ بزنم تا برامون غذا بیارن. تو چی میخوری؟"

    -" الان اونجا بازه؟ اخه ساعت نزدیک یکه. اگرم باز باشه فکر نکنم پیک داشته باشن."
 

    +" اره بازه. نگران اونم نباش. من معمولا از اونجا غذا میگیرم پس اشتراک ویژه دارم. نگفتی چی میخوای؟"
 

    -" آها، خوب، پس اگه اینطوره من جاجانگمیون میخوام. اگه داشته باشن."

    نامجون سری تکون داد و مشغول شماره گیری شد و بعد از چند ثانیه شروع به صحبت کرد. جین هم دنبال هر چیزی بود تا بتونه از فکر کردن به رفتار سرد اون جلوگیری کنه. پسر کم سن تر که حرفش تموم شده بود، اومد رو به روش روی مبل نشست. اون بهش نگاه نمی کرد و خودش رو مشغول گوشیش کرده بود. دلیل این رفتار رو خوب می دونست! خودش باعث شده بود اما چاره ی دیگه ای نداشت. اگه سرد رفتار نمیکرد، مطمئن نبود که جین بتونه فردا دست نخورده بره خونش!

    احساس بدی داشت. از خودش چندش میشد‌. همیشه از ادمایی که هوسران بودن حالش بهم میخورد و حالا خودش تبدیل به یکی از اونا شده بود! چرا هوسران؟ خوب اون جین رو فقط برای چند ساعت بود که دیده بود پس نمی تونست قبول کنه که عاشقش شده. اون ادم منطقی ای بود؛ پس هیچوقت به سولمیت و عشق در نگاه اول و اینجور چیزا اعتقاد نداشت. اون آدمی بود که حتی باید برای عاشق شدنش هم برنامه ریزی میکرد. در نتیجه تمام حس هاش باید هوس می بود. 《بی خیال نامجونا. یه امشب رو تحمل کن. دو روز که نبینیش و دو شب با یکی دیگه بخوابی از یادت میره. نگران چی هستی پسر؟ یعنی میخوای بگی حتی قدرت کنترل کردن خودت رو هم نداری کیم نامجون؟》 نه نداشت. حداقل جلوی جین. و این موضوع از سر شب تا حالا چندین بار اثبات شده بود!

Motivation || NamJin || FullWhere stories live. Discover now