season 2 ch 7

1.1K 183 98
                                    

چند تا نکته راجب این چپتر:
بین چپتر یه جاهایی فلش بک که از زبون کندال نوشته شده من جداشون نکردم فقط خودتون موقع خوندن دیدین زاویه دید تغییر کرد بدونید
دوم اینکه این یه چپتر درباره احساساتیه که داشتن و دارن و باید کمی جاشون قرار بگیرید تا احساسایی که هر لحظه تغییر میکنه رو درک کنید
کامنتم بزارید
بوس

"دور و بر ما پر از آدماییه که "تصور میکنن" همه چیز رو میدونن، آدمایی که واسه هر مشکلی نسخه ای دارن، آدمایی که بیشتر حرف میزنن و کمتر گوش میدن، حق بجانب هستن و همیشه انتظار دارن دیگران بهشون احترام بذارن، آدمایی که در نقش منتقد جامعه ظاهر میشن اما با کمترین انتقادی به هم میریزن."

- خسته ای برو استراحت کن من میمونم پیشش

کندال لبخندی زد و به لیام که ویلچرش رو سمتش هدایت میکرد نگاه کرد؛ لیام ولیچرش رو جلوی کندال نگه داشت و دستاشو بهم گره زد. شایدم موقعیت خوبی بود و باید این فرصت رو به لیام میداد.

- مطمئنی میتونی کنارش باشی؟

لیام مشکوک نگاهش کرد و لبخند خسته ی کندال عمیق تر شد:

- میدونم تو این مدت از دست زین چی کشیدی واقعا متاسفم

- چیزی نیست

کندال سری تکون داد و صدای خنده اش تو گوشای لیام درست مثل این پیچید که بخواد بگه " من احمق نیستم "
بدنش رو کشید و از جا بلند از صبح که رسیده بود هنوز حتی وقت خوردن یه وعده غذایی رو هم پیدا نکرده بود.

- کندال

سوالی به لیام نگاه کرد، لیام کمی من من کرد و بعد به سختی پرسید:

- زی.. زین... یعنی میگم... تو این سه سال... اتفاقی برای زین افتاده؟

ابروهای کندال بالا پرید و خندید:

- اتفاق؟ شوخیت گرفته؟

سرجاش نشست و سعی کرد با فشار ویلچر لیام رو درست مقابل خودش قرار بده:

- یعنی علاوه بر اینکه نمیتونی راه بری بیناییتم مشکل پیدا کرده؟

لیام خواست چیزی بگه که دستشو بالا اورد و ساکتش کرد؛ یه بار برای همیشه لازم بود یه نفر وضعیت این بین رو روشن میکرد. هیچکس به اندازه کندال از حال بد زین خبر نداشت:

- سه سال پیش من زین رو از بدترین وضعیت بیرون کشیدم.... وضعیتی که مسببش خانواده اش و عشقش بودن زین نابود شده بود حتی فکر میکنم کلمه ی نابود هم براش کمه وضعیت دست شکسته اش انقدر خراب بود که بزور انگشتاش رو نگه داشتن و قطع نکردن ولی چه فایده هنوز که هنوز دردش باهاش هست از اون بدتر وضعیت عصبی بود که پیدا کرده بود به کوچیک ترین صداها و حرفا واکنش نشون میداد یه سال تموم هرشب کابوس میدید و یه خواب راحت نداشت... تو اسم این وضعیت میزاری چی؟ اتفاق؟ اتفاقی براش نیوفتاده لیام؛ فقط فکر کنم زین مرده به همین راحتی

far from love [Z.M]°•°[L.S]Where stories live. Discover now