ɪ ʟᴏᴠᴇ ʏᴏᴜ [ ᴇᴘ 55 ]

2K 330 8
                                    


اهنگ این پارت و میتونید توی چنل ناشناس تلگرامم دانلود کنید 🥀
@Black_queen88
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️




[ BAEKHYUN POV ]



_ تو نمیای ؟؟؟



از چه یون پرسیدم



_ نه راستش چه ریون اوپا همراهتون میاد و چندتا از بچه های دیگه اما من بهتره بم....



با لب های بغ کرده گفت و بعد حرفش و نا تموم گذاشت و با لبخند بی نهایت بزرگی ادامه داد



_ راستی بک ، قراره برم چونگها رو ببینم ...



یکم فکر کردم و به همین دلیل اخم کمرنگی روی چهره ام به وجود اومد ...


چونگها ؟


اها یادم اومد ...


با رسیدن به چیزی که میخواستم ابروهام سمت بالا حالت گرفتن و اروم لب زدم



_ اون دختری که دوسش داشتی ؟



و اونم مثل بچه های دوساله با شور و شوق به سرش حرکت داد ...


خوبه ایی زمزمه کردم و اروم از جام بلند شدم ...



_ چانیول قراره چه ساعتی بریم ؟



چانیولی که روبه روی اینه درحال حالت دادن موهاش بود برگشت سمتم و جواب داد



_تا یک ساعت دیگه حرکت میکنیم ...



_ باشه ...



به محض تموم شدن حرفم همراه چه یون از اتاق بیرون اومدیم و سمت اشپزخونه رفتیم ...


با دیدن هیونگ هام که معذب روی کاناپه نشسته بودن و میشه گفت قیافه ی درب و داغونی داشتن لبخندی زدم و سمتشون رفتم ..


بدون هیچ حرفی بازوهاشون و گرفتم و با یکم چشم و ابرو اومدن به لو و کیونگسو فهموندم همراهم بیان



_ خیلی وقته بیدار شدید ؟؟؟



همون طور که پاکت شیر و از توی یخچال بر میداشتم گفتم و اون و روی میز گذاشتم ...



_ نه زیاد ...



جونگین با لبخند گفت و من هم متقابلا لبخندی زدم ...



_ امروز قرار حرکت کنیم ؟



به لوهان که این سوال و پرسید نگاه کردم و همون طور که لیوان ها رو از چه یون میگرفتم روی صندلیم نشستم ...



_ فکر کنم تا یک ساعت دیگه باید حرکت کنیم ...



_ اوه واقعا ، اما ما که وسیله نگرفتیم ...



کیونگ با لحن شوکه ایی گفت و به جونگین که لیوانی که براش پر کرده بودم و توی دست هاش گرفته بود نگاه کرد ...

I Love YouWhere stories live. Discover now