☾︎3☽︎

1.2K 278 75
                                    

سوجون با بهت داد زد:

سوجون_باهام چیکار کردی؟

با وحشت به تیپ و قیافه اش نگاه میکرد.

صدای سوهو از پشتش اومد:

سوهو_مگه چه شکلی شدی؟از نظر من خیلیم خوب دیده میشی.

سوجون با حرص پشت چشمی نازک کرد:

سوجون_یادم باشه دیگه بهت اعتماد نکنم،این چه بلاییه سرم آوردی؟اصلا وایسا ببینم...چرا تو باید خون آشام باشی ولی من کوتوله؟

سوهو شونه ای بالا انداخت:

سوهو_این بیشتر بهت میاد..

سوجون چشم غره ی وحشتناکی به سوهو رفت و بعد محکم هلش داد.

سوهو کمی تلوتلو خورد.

سوجون جلوی آینه ایستاد و با حرص گفت:

سوجون_از این مدل کلاه متنفرم!

سوهو با خنده دوباره نزدیکش شد و دستش رو به سمت پهلوی سوجون برد که ضربه ی بدی به دستش خورد.

با اخم های توهم ناله ای کرد و با اعتراض گفت:

سوهو_سوجون؟

سوجون_از اینکه به کمر و پهلوم دست بزنن خوشم نمیاد،دفعه ی بعدی دستت رو قطع میکنم.الانم دیر شد،زود باش بریم!

سوهو دست سوجون رو گرفت و کشید.

هر دو به سمت بیرون خونه رفتند و سوار موتور سوجون شدند.

سوهو از پشت به سوجون چسبید که صداش رو بلند کرد:

سوجون_هی،مگه دختری؟چرا اینجوری بهم میچسبی؟

سوهو_چون دوست دارم...

سوجون_ایش...پسره ی لوس.

زمزمه ی سوهو رو نشنید:

سوهو_خودش که از من لوس تره...پسره ی غرغرو.

مسلما اگه سوجون این حرف رو میشنید،همونجا سوهو رو از موتورش پرت میکرد و انقدر از روش رد میشد تا حرصش خالی بشه.

سوجون نسبت به سوهو درباره ی این مسائل خیلی حساس بود..

با رسیدن به مراسم هالووینی که مدرسه گرفته بود سمت در رفتند.

چندین پسر و دختر با لباس ها و گریم های مختلف جلوی ورودی ایستاده بودند و خوش و بش میکردند.

با دیدن سوهویی که جلوی سوجون راه میرفت با هیجان سمتش اومدند که با واکنش سردش روبرو شدند.

یه چیزی برای سوجون گنگ بود.

سوهو به هیچ عنوان رفتار گرمی با هیچکدوم از بچه ها نداشت ولی به لطف درس فوق العاده قویش و همچنین دلیل مهمترش که جذابیتش بود،خوب تو دل بچه ها راه باز کرده بود.

𝐋𝐨𝐯𝐞 𝐘𝐨𝐮 𝐋𝐢𝐤𝐞 𝐁𝐞𝐟𝐨𝐫𝐞Où les histoires vivent. Découvrez maintenant