(سالن غذا خوری)
یوکی: ای بابا باز ریم نیومد
دنیلا: نمی دونم چه مرگشه اون هفته هم خیلی کم می یومد سر کلاس
لیلی: بهتره براش غذا ببریمدنیلا خواست بلند شه که لئو سریعتر بلند میشه و رو به دخترا میگه:
_خودم براش می برم
دنیلا: خودم براش می برم چون میخوام یه سر هم بش بزنم ببینم زندس یا نهلئو پا فشاری می کنه.
لئو: من می برم شما بشنید
اینو میگه و بعد با سینی به طرف سلف غذا میره.دنیلا: زده به سرش نمیشه کاریش کرد.
اینو میگه و بعد بی تفاوت غذاشو میخوره، تو همون حال نگاه سیرین یهو به همون دختر زال برخورد میکنه، تنها رو یه میز تکی نشسته بود و غذاشو بی سر و صدا می خورد، طوری رفتار می کرد که انگار از بودن در کنار جمع می ترسه و اذیت میشه ،مدتی بش زل می زنه که یوکی متوجهش میشه و رو به سی میگه:
یوکی: همیشه تنها میشینه
سیرین: هوم؟
یوکی: ویولت ایوانس رو میگم، همون دختر مو سفید که بهش زل زدیسیرین دوباره بهش نگاه می کنه.
سیرین: چرا؟ خجالت می کشه؟ اولین باره اینجا می بینمشلیلی:چون معمولا اینجا غذا نمی خوره خیلی کم پیش میاد اینجا بیاد، اگه هم بیاد تکی می شینه چون زیاد از اجتماع خوشش نمیاد، بچه ها خیلی مسخرش می کنن.
سیرین: به خاطره ظاهرش؟
دنیلا: نه چون رفتار عجیب و غربی داره در کل خیلی مرموزه، پدر و مادر نداره،با پدر بزرگش زندگی می کنه،البته پدر بزرگشم خیلی خر پولِ ولی نمی دونم چرا مثل افسرده ها و آدم های روانی رفتار می کنه ،ولی عجیبترش اینه که می تونه اتفاقات رو پیش بینی کنه به خاطره همین دانش آموزها جادوگر صداش می کنن.سیرین چشاش رو ریز می کنه و با تعجب میگه:
سیرین: واقعا می تونه؟یوکی: فکر نکنم، همش حرفای چرته دانش آموزهاس چون می بیینن ساکته و یه جورایی مرموز رفتار می کنه همش راجبش چرت و پرت میگن، یبار شایعه درست کردن که خودش پدر و مادرش رو کشته، بد بخت هم ساکته چیزی بهشون نمیگه.
لیلی در تایید حرفای یوکی میگه:
لیلی: دقیقا خیلی بی آزاره و خیلی هم اذیت شده از این همه تمسخر و نفرتی که دانش آموزها بش دارنسیرین همچنان با دلسوزی نگاش می کنه که یهو دنیلا میگه.
دنیلا : خیلی خب من میرم به ریم جونم سر بزنم
*******
لئو : ریم می تونی در رو باز کنی منم...
این رو میگه و چند تق دیگه به در می زنه،زیاد طول نکشید که ریم در رو باز می کنه و لئو با سینی غذا وارد اتاقش میشه
لئو: خب دیدم امروز نیومدی به خاطره همین با خودم گفتم شاید حالت دوباره بد شده..مثل هفته پیش.
YOU ARE READING
ℕ𝐈𝐠𝐡𝐭 ℝ𝐚𝐢𝐧𝐛𝐨𝐰 -𝒱𝒾ℴ𝓁ℯ𝓉
Teen Fictionسیرین دختر دوتا از سلبریتی های هالییودی برای بر آورده کردن ارزوش به عنوان یه خواننده و ترانه نویس و چون قصد نداره از شهرت پدر و مادرش استفاده کنه مجبور میشه از یه هویت جدید استفاده کنه اما وقتی به مدرسه شبانه روزی موسیقی ملحق میشه و اونجا یه گرلبن...