part-11

151 65 26
                                    

(سالن غذا خوری)

یوکی: ای بابا باز ریم نیومد
دنیلا: نمی دونم چه مرگشه اون هفته هم خیلی کم می یومد سر کلاس
لیلی: بهتره براش غذا ببریم

دنیلا خواست بلند شه که لئو سریعتر بلند میشه و رو به دخترا میگه:
_خودم براش می برم‌
دنیلا: خودم براش می برم چون میخوام یه سر هم بش بزنم ببینم زندس یا نه

لئو پا فشاری می کنه.
لئو: من می برم شما بشنید
اینو میگه و بعد با سینی به طرف سلف غذا میره.

دنیلا: زده به سرش نمیشه کاریش کرد.
اینو میگه و بعد بی تفاوت غذاشو میخوره، تو همون حال نگاه سیرین یهو به همون دختر زال برخورد میکنه، تنها رو یه میز تکی نشسته بود و غذاشو بی سر و صدا می خورد، طوری رفتار می کرد که انگار از بودن در کنار جمع می ترسه و اذیت میشه ،مدتی بش زل می زنه که یوکی متوجهش میشه و رو به سی میگه:
یوکی: همیشه تنها میشینه
سیرین: هوم؟
یوکی: ویولت ایوانس رو میگم، همون دختر مو سفید که بهش زل زدی

سیرین دوباره بهش نگاه می کنه.
سیرین: چرا؟ خجالت می کشه؟ اولین باره اینجا می بینمش

لیلی:چون معمولا اینجا غذا نمی خوره خیلی کم پیش میاد اینجا بیاد، اگه هم بیاد تکی می شینه چون زیاد از اجتماع خوشش نمیاد، بچه ها خیلی مسخرش می کنن.

سیرین: به خاطره ظاهرش؟
دنیلا:‌ نه چون رفتار عجیب و غربی داره در کل خیلی مرموزه، پدر و مادر نداره،با پدر بزرگش زندگی می کنه،البته پدر بزرگشم خیلی خر پولِ ولی نمی دونم چرا مثل افسرده ها و آدم های روانی رفتار می کنه ،ولی عجیبترش اینه که می تونه اتفاقات رو پیش بینی کنه به خاطره همین دانش آموزها جادوگر صداش می کنن.

سیرین چشاش رو ریز می کنه و با تعجب میگه:
سیرین: واقعا می تونه؟

یوکی: فکر نکنم، همش حرفای چرته دانش آموزهاس چون می بیینن ساکته و یه جورایی مرموز رفتار می کنه همش راجبش چرت و پرت میگن، یبار شایعه درست کردن که خودش پدر و مادرش رو کشته، بد بخت هم ساکته چیزی بهشون نمیگه.

لیلی در تایید حرفای یوکی میگه:
لیلی: دقیقا خیلی بی آزاره و خیلی هم اذیت شده از این همه تمسخر و نفرتی که دانش آموزها بش دارن

سیرین همچنان با دلسوزی نگاش می کنه که یهو دنیلا میگه.

دنیلا : خیلی خب من میرم به ریم جونم سر بزنم

*******

لئو : ریم می تونی در رو باز کنی منم‌.‌..
این رو میگه و چند تق دیگه به در می زنه،زیاد طول نکشید که ریم در رو باز می کنه و لئو با سینی غذا وارد اتاقش میشه
لئو: خب دیدم امروز نیومدی به خاطره همین با خودم گفتم شاید حالت دوباره بد شده..مثل هفته پیش.

ℕ𝐈𝐠𝐡𝐭 ℝ𝐚𝐢𝐧𝐛𝐨𝐰 -𝒱𝒾ℴ𝓁ℯ𝓉Where stories live. Discover now