(روز بعد)
دنیل و سیرین تواتاقشون نشسته بودن و برای امتحان موسیقیشون تمرین میکردن که یهو صدای تق در به گوش میرسه
سیرین به طرف در میره و تا بازش میکنه یوکی وارد اتاقشون میشه و با ذوق میگه.
یوکی: گااایزز!!!! لیست مسابقه اومدد!!!!!
دنیل و سیرین: چی؟
یوکی: لیست مسابقه آخر سال!!! و اسم گروهمون!! تو لیست بودد!!
یوکی با ذوق بالا پایین میپره که سیرین میپرسه.
سیرین: خب این یعنی چی؟
دنیل: هر سال از شرکت کننده ها لیست شرکت کنندگان برتر برای مسابقه آخر سال منتشر میشه و اسم ما تو لیست هست.
سیرین: جدا!!!!؟؟؟
هر ستاشون ذوق میکنن که آنا هم یهو به جمعشون اضافه میشه و داد میزنه.
آنا: باورم نمیشههه!!! خیلی خوش حالم!!!!!
خواست با ذوق خودش رو تو بغل دنیل و سیرین پرت کنه که اونا سریعا جا خالی میدن و رو تخت پرت میشه.
با اخم بچگونه به اونها نگاه میندازه و با لحن مظلومانه ای میگه.
آنا: باشه ولی این خیلی درد داشت
یوکی: به هر حال!!! باید از الان تمرین کنیم!! برای طراحی متن آهنگمون، ریتم آهنگمون، رقص و... باید بهترین خودمون رو ارائه بدیم!!!!
دنیلا: ولی از الان خیلی زود نیست؟ منظورم، ما چند ماه وقت داریم!
سیرین: به نظرم تمرین کردن از الان هیچ مشکلی نداره
آنا: موافقم!!! ولی..
همه منتظر ادامه حرفاش میشن که آنا ادامه میده.
آنا: بقییه اعضا چی میشن؟
با این حرفش اخم غلیظی جایگزین لبخند هر ستاشون میشه که سیرین جدی میگه.
سیرین: ویولت هر وقت برگشت با اون تمرین میکنیم و ما بقی دیگه هر طور راحتن.
صورتش رو بر میگردونه و ادامه میده
سیرین: اون خودش نخواست با ما باشه.
یوکی: دقیقا
آنا صورت ناراحتش رو به دنیلا میدوزه و منتظر نظر اون باقی می مونه که دنیل میگه.
دنیلا: نظرم با بقیست..
آنا که تقریبا نا امید شده بود سرش رو پایین میندازه و میگه..
آنا: خیلی خب هر طور مایلید...
************
سیرین لباس دوعه مخصوصش رو میپوشه و تو همون حال به دنیل، یوکی و آنا که بین تماشاچی ها نشسته بود و بازیش رو تماشا مکیردن نگاه میندازه
YOU ARE READING
ℕ𝐈𝐠𝐡𝐭 ℝ𝐚𝐢𝐧𝐛𝐨𝐰 -𝒱𝒾ℴ𝓁ℯ𝓉
Teen Fictionسیرین دختر دوتا از سلبریتی های هالییودی برای بر آورده کردن ارزوش به عنوان یه خواننده و ترانه نویس و چون قصد نداره از شهرت پدر و مادرش استفاده کنه مجبور میشه از یه هویت جدید استفاده کنه اما وقتی به مدرسه شبانه روزی موسیقی ملحق میشه و اونجا یه گرلبن...