part8²

132 46 20
                                    

(روز بعد)

دنیل و سیرین تو‌اتاقشون نشسته بودن و برای امتحان موسیقیشون تمرین میکردن که یهو صدای تق در به گوش میرسه

سیرین به طرف در میره و تا بازش میکنه یوکی وارد اتاقشون میشه و با ذوق میگه.

یوکی: گااایزز!!!! لیست مسابقه اومدد!!!!!

دنیل و سیرین: چی؟

یوکی: لیست مسابقه آخر سال!!! و اسم گروهمون!! تو لیست بودد!!

یوکی با ذوق بالا پایین میپره که سیرین میپرسه.

سیرین: خب این یعنی چی؟

دنیل: هر سال از شرکت کننده ها لیست شرکت کنندگان برتر برای مسابقه آخر سال منتشر میشه و اسم ما تو لیست هست.

سیرین: جدا!!!!؟؟؟

هر ستاشون ذوق میکنن که آنا هم یهو به جمعشون اضافه میشه و‌ داد میزنه.

آنا: باورم نمیشههه!!! خیلی خوش حالم!!!!!

خواست با ذوق خودش رو تو بغل دنیل و سیرین پرت کنه که اونا سریعا جا خالی میدن و رو تخت پرت میشه.

با اخم بچگونه به اونها نگاه میندازه و با لحن مظلومانه ای میگه.

آنا: باشه ولی این خیلی درد داشت

یوکی: به هر حال!!! باید از الان تمرین کنیم!! برای طراحی متن آهنگمون، ریتم آهنگمون، رقص و... باید بهترین خودمون رو ارائه بدیم!!!!

دنیلا: ولی از الان خیلی زود نیست؟ منظورم، ما چند ماه وقت داریم!

سیرین: به نظرم تمرین کردن از الان هیچ مشکلی نداره

آنا: موافقم!!! ولی..

همه منتظر ادامه حرفاش میشن که آنا ادامه میده.

آنا: بقییه اعضا چی میشن؟

با این حرفش اخم غلیظی جایگزین لبخند هر ستاشون میشه که سیرین جدی میگه.

سیرین: ویولت هر وقت برگشت با اون تمرین میکنیم و ما بقی دیگه هر طور راحتن.

صورتش رو بر میگردونه و ادامه میده

سیرین: اون خودش نخواست با ما باشه.

یوکی: دقیقا

آنا صورت ناراحتش رو به دنیلا میدوزه و منتظر نظر اون باقی می مونه که دنیل میگه.

دنیلا: نظرم با بقیست..

آنا که تقریبا نا امید شده بود سرش رو پایین میندازه و میگه..

آنا: خیلی خب هر طور مایلید...

************

سیرین لباس دوعه مخصوصش رو میپوشه و تو همون حال به دنیل، یوکی و آنا که بین تماشاچی ها نشسته بود و بازیش رو تماشا مکیردن نگاه میندازه

ℕ𝐈𝐠𝐡𝐭 ℝ𝐚𝐢𝐧𝐛𝐨𝐰 -𝒱𝒾ℴ𝓁ℯ𝓉Where stories live. Discover now